علی کنکوری
روزهای
اولیه شروع درسخواندن برای کنکور سال بعد، روزهای مهم و سرنوشتسازی
است که معلمها، مشاوران کنکور و پدر و مادرها و خواهر و برادرهای
بزرگتر یک داوطلب، با درک اهمیت این روزها، سعی میکنند ضمن تشبیه
کنکور به یک چیز ملموس، استرس و اضطراب داوطلب را کم و به او کمک کنند
که غول کنکور را ریز ببیند.
اما بسیاری از این تشبیهها، نه تنها به ریزبینی کنکور توسط داوطلب کمکی
نمیکنند بلکه اصولاً از زمین تا قمر چهارم مشتری با کنکور فرق دارند و
با هیچ چیزی نمیتوان تشبیه ذکرشده و کنکور را به هم چسباند. میگویید
نه؟
پس به چند مثال که از میان تشبیههای رایج کنکور
به آنها انتخاب شده و دلایل ما برای بیربط بودن موارد ذکرشده با
کنکور، توجه کنید:
? کنکور مثل دوچرخهسواری است. درسخواندن مهارتی است که مثل دوچرخهسواری پس از مدتی تمرین بهراحتی به دست میآید!
توضیح: اولاً: اگر کسی دوچرخهسواری بلد
نباشد نهایتش این است که زمین میخورد و سر زانویش مقداری اوف (!)
میشود اما کسی که از زین درسهای کنکور بیفتد پایین، حداقل یک سال
از زندگی عقب میافتد.
دوماً: اگر دوچرخهسواری از رکابزدن
خسته شود، میتواند برود در یک مسیر سرپایینی تا بدون رکابزدن و
خستگی، راه را ادامه دهد یا وانتی پیدا کند و پشت آن را با دست
بگیرد و از پازدن معاف شود. اما دانشآموز کنکوری میداند تا روز
کنکور نه خبری از سرازیری است، نه وانتی که با گرفتن پشت آن بتوان درسها
را سریعتر دوره کرد!{
? درسخواندن برای کنکور مثل هلدادن یک ماشین است. اولش که هل میدهی، سخت حرکت میکند ولی آرام آرام سرعتش زیاد میشود.
توضیح: آدم میتواند اصلاً قبل از هرگونه
هلدادن و زور زدن و خسته شدن، بیخیال ماشین خرابش شود و زنگ بزند
و یک آژانس بگیرد و هر جا که خواست برود ولی متأسفانه اگر داوطلبی
بیخیال کنکور شود، با هیچ وسیله نقلیه دیگری (حتی تریلی 18 چرخ!)
نمیتواند وارد دانشگاه شود (کشکی نیست که! دم در کارت دانشجویی
میخواهند دیگر!)
? به هیچعنوان استرس نداشته باشید، کنکور مانند یک امتحان معمولی است!
توضیح: درباره گوینده جمله فوق میتوان این احتمالات را بررسی کرد:
1- تا حالا امتحان معمولی نداده!
2- تا حالا کنکور نداده!
3- هم امتحان داده، هم کنکور، منتها دارد مراعات روح ظریف و حساس و شکننده شما را میکند.
? کنکور مثل یک قیف است!
توضیح: حق با گوینده است، البته با درنظر
گرفتن این نکته مهم که قیف موردنظر، هر دو سرش تنگ است. یعنی برای یک
داوطلب، هم ورود به رشته مورد علاقهاش سخت است و هم پشت سرگذاشتن
واحدهای درسی و تحقیقی و انجام خرده فرمایشات اساتید و امتحان
پایانترم و میانترم و بعد از ترم و غیره ...!
? کنکور مثل آمپول زدن است. همه میگویند درد ندارد ولی حقیقت چیز دیگری است!
توضیح: با توجه به جمله قصار که جگر هر داوطلبی را خنک میکند، میتوان نتیجه گرفت که:
1- جداً هم حقیقت چیز دیگری است!
2- درد آمپول حداکثر 5 ثانیه است ولی درد کنکور ممکن است تا آخر عمر
داوطلب هم همراهش باشد (میزان درد کنکور با رقمهای رتبه داوطلب
نسبت مستقیم دارد: یعنی هر چه رقم بیشتر، درد هم همینطور!)
? کنکور مثل یک دیوار بلند است ولی اگر یک طناب بلند داشته باشی، میتوانی از آن بالا بروی.
توضیح: چه توضیحی از این واضحتر که، در
قرن 21 و عصر تکنولوژی و آسانسور و پلهبرقی و جادوی هری پاتر، هنوز هم
بعضیها از داوطلبان کنکور توقع دارند با طناب از دیوار کنکور (صد
رحمت به دیوار چین که حداقل دیوید کاپرفیلد سالها قبل ثابت کرد،
بدون طناب هم میتوان از آن رد شد!) عبور کنند.
یا میدانید که به چه بارانی، باران کشنده می گویند؟
میدانید که گازهای اتومبیل ها و کارخانه ها باعث افزایش دمای زمین و
آلودگی هوا میشوند. آلودگی هوا مشکلی است که فقط به هوا، محدود نمیشود.
این آلودگی با بخار آب موجود در اتمسفر مخلوط میشود و باران اسیدی را
میسازد.
تمام باران ها، کمی اسیدی هستند اما آلودگی هوا، خاصیت اسیدی باران را
بیشتر میکند. این اسیدهای قوی، سنگ ساختمانها و مجسمه ها را میخورند و
باعث فروریختن آنها میشوند. بنابراین به آثار و بناهای باستانی که درمعرض
این بارانها هستند، صدمه فراوانی ایجاد میشود.
باید بدانید که باران اسیدی به درختان هم صدمه میزند و با ایجاد تغییرات
شیمیایی در خاک اطراف ریشه ها، آنها را ضعیف می کند و درختان، مقاومت خود
را در برابر حملات حشرات و سایر آفتها از دست میدهند. درختان سوزنی بیش از
سایر درختان از این باران اسیدی آسیب میبینند.
منبع: کتاب زمین را دوست بداریم/ اینترنت
آیا میدانید که چرا خمیازه می کشید؟
وقتی گازکربنیک بدن شما زیاد شود، بی اختیار خمیازه می کشید. یعنی دهانتان
را باز میکنید و بعد نفس خود را بیرون میدهید. در نتیجه مقداری از
گازکربنیک از بدن خارج میشود.
اینکار بی اختیار انجام میشود، زیرا در مغز ما مرکزی است که نفس کشیدنمان
را تنظیم میکند. اگر مقدار زیادی گازکربنیک در بدن ما باشد، این مرکز فعال
میشود و ما بیآنکه بخواهیم، نفس عمیقی کشیده و گازکربنیک را هم بیرون
میدهیم.
شاید دیده باشید که وقتی کسی خمیازه میکشد، ما هم خمیازه میکشیم. علت این
خمیازه، زیادبودن گازکربنیک نیست بلکه نگاه کردن و شنیدن صدای خمیازه، روی
مغز ما اثر میگذارد و باعث خمیازه میشود.
منبع اینترنت