سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عبرت اندوزی به راه راست می کشاند . [امام علی علیه السلام]
تبلیغات
دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
گالری عکس ، بازی جاوا ، سری 60 V3 ، ابزار کامپیوتری ، مطالب جالب و خواندنی ، پس زمینه ، متفرقه ، اس ام اس موبایل sms ، موزیک ایرانی ، اس ام اس ، نرم افزرا جاوا ، زنگ موبایل ، تم سونی اریکسون ، کنکور ، طنز ، ریاضی ، بازی ، گالری تصاویر ، جاوا ، ترفند کامپیوتر و اینترنت ، اخبار وبلاگ ، عکس ، بخش اسلامی ، اسمس ، امام حسین(ع) ، ابزار اینترنت ، اخبار ، N-Gage 2 ، زندگینامه یاران امام حسین ، شهادت امام حسین ، شیمی ، فیزیک ، نرم افزار ، بازی ، تم برای پاکت پی سی ، یاران امام حسین ، فهرست منابع سؤالات آزمون سراسری سال 1389 ، کنکور 89 ، گالری عکس ، منابع کنکور ، منابع کنکور 89 ، عاشقانه ، عشق ، عکس ، روانشناسی ، جدید ، خنده دار ، 89 ، بازی کامپیوتر ، انسانی ، sms ، 2009 ، ابزار رایت سی دی و دی وی دی ، اس ام اس عاشقانه ، تجربی ، زنان ، سال 89 ، تم 3Rd Edition ، عید 89 ، مردان ، ماشین ، کلیپ موبایل ، گوشی ، هواپیما ، نوروز ، موبایل ، ویندوز 8 ، نرم افزار و بازی symbian ، مایکروسافت ، نرم افزار جاوا ، نسخه جدید ، نوروز 88 ، همسر ، ویژگی های ویندوز 8 ، فوتبال ، کشتی ، خلبان ، گرافیکی ، عکس بازیگر ، فاطمیه ، ضرب المثل ، سه بعدی ، سوسانو ، سونی اریکسون ، تلفن همراه ، جالب ، جومونگ ، دانستنی ها ، دوربین ، دانستنی های جالب و مفید ، زن ، رشته تحصیلی ، بانک ، اندروید ، بچه ، تبریک سال نو ، چین ، تهران ، اس ام اس تبریک سال نو ، اس ام اس جدید ، ازدواج ، اس ام اس 89 ، اپل ، اوباما ، ایرانسل ، ایرانی ، بازی موبایل ، بازی زیبا ، اشک ، افسانه جومونگ ، اس ام اس عید 89 ، اس ام اس عید سال 1389 ، اس ام اس عید غدیر ، اس ام اس غمگین ، اس ام اس ماه رمضان ، اس ام اس محرم ، اس ام اس مخصوص ولادت امام رضا(ع) ، اس ام اس مناسبتی ، اس ام اس نوروزی ، اس ام اس و پیامک تبریک عید نوروز و سال جدید ، اس ام اس و پیامک ویژه تبریک عید نوروز و سال جدید ، اس ام اس ویژه نوروز ، اسپانیا ، استاد شادمهر عقیلی ، استرالیا ، استقلال ، اسکرین سیور ، اسکلت ، اسم ام اس ، اس ام اس 13 به در ، سیزده به در ، اس ام اس سیزده به ، افشین ، اکشن ، الماس رایگان ، الماس رایگان واقعی ، الماس رایگان کلش رویال ، ام اس مخصوص نوروز ، امام حسین ، امام حسین (ع) ، اعتماد به نفس ، اسمس برای تبریک عید باستانی نوروز ، اشتباه آقایان ، امام رضا ، امین قاسمی ، انتخابات ، انخ ماهو ، بازی سونی اریکسون ، بازی جدید ، بازیگر زن ، بازیگران هالیوودی ، بازیگرن ، اینترنت ، اینترنت اکسپلور8 ، باتری ، ایتالیایی ، بازی آیفون ، بد حجاب ، بدلکار ، بدن انسان ، براد پیت ، برد پیت ، بررسی عوامل موثر در فرار دختران از خانه ، برزیل ، برف ، برنامه 90 ، برنامه نور ، بهترین تبلت ها ، بوس ، بوسه ، بی کلام ، بیل گیتس ، بیمارستان ، بیوشیمی ، بک گراند ، پازل ، پرچم ، پردرآمدترین ، پرسپولیس ، پزشکی ، پژمان بازغی ، اپلیکیشن ، احسان خواجه امیری ، نمیدونم ، OS X ، sharj irancell ، Sims ، اخبار ورزشی ، ارتباط زن و مرد ، ارسال ، اس ام اس با ترجمه ، اس ام اس باحال ، اس اسم اس سرکار ، اس ام اس ، اس ام اس سر کاری ، اس ام اس باحال ، اس ام اس ، سیزده به در ، 13 به در ، اسمس 13 به در ، اس ام اس 13 ، اس ام اس ، عید غدیر ، اس ام اس جوک ، اس ام اس ، اس ام اس خنده دار ، اس ام اس سرکاری ، اس ام اس سال نو انگلیسی ، اس ام اس سرکاری ، اس ام اس سرکاری عید نوروز ، اس ام اس تبریک سال نو میلادی sms تبریک سال نو میلادی ، اس ام اس تبریک نوروز 88 ، اس ام اس عید ، sms Eyd nowrooz ، Sms Moharram ، sms اس ام اس ، sms سال 88 ، sms ماه رمضان ، sms مخصوص عید ، tablet ، Ultimate Voice Recorder v5.75.2 ، Victoria Beckham ، Victoria Challenge ، xperia ، Xperia neo ، آخرین نتایج انتخابات آمریکا ، آداب و رسوم ازدواج ، آداب و رسوم ازدواج در تهران قدیم ، آشنایی با ویندوز 8 ، آف تبریک نوروز 1388 ، آمریکا ، آموزنده ، آنالیز ، آنجلیناجولی ، آندروید ، آهنگ ، آهنگ موبایل ، آی فون 5 ، آیشواریا رای ، آیفون ، آیفون 5 ، آینه ، ا ، 89 تبریک سال 89 ، 91 ، Angelina Jolie ، Assault Team 3D ، Brad Pitt ، David Beckham ، eid غدیر ، eyd ، GT Racing ، i agree ، IE8 ، ios ، irancell ، Madagaskar 2 ، Metal Slug 4 ، MOBILedit ، MP3 ، My Sims ، Naruto Adventure ، NBA 2009 ، تهران قدیم ، تکنولوژی ، جا لباسی ، تماس رایگان ، تماس رایگان با ایرانسل ، تنهایی ، جدید ترین اخبار ، جدیدترین اخبار ، جشنواره ، جم رایگان ، جم رایگان واقعی ، جم رایگان کلش ، جملات برای تبریک عید باستانی نوروز ، جملات زیبا برای تبریک عید باستانی نوروز ، جنیفر آنیستون ، جهازیه ، جهان ، جوان ها ، جولیا رابرتز ، حاج محمود کریمی ، حاشیه های برنامه 90 ، حساب و دیفرانسیل ، حسابداری ، حقوق ، حقیقی ، حمید طالب زاده ، خانواده ، خانوم ، خواستگاری ، خواندنی ها ، خوانندگان ، خواهر ، خوشبختی ، خیابان ، خیانت ، خیانت زنان ، دات ارگ ، دات کام ، دات نت ، داستان ، دامنه ، دامنه رایگان ، تبریک نوروز ، تبریک عید نوروز 1388 ، تبریک نوروز 88 ، تبلت ، بانک جهانی ، تحت جاوا ، ترانه انتخاباتی ، ترجمه ، تصاویر اختصاصی ، تصاویر از بالا ، تصویر ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :49
بازدید دیروز :44
کل بازدید :2512670
تعداد کل یاداشته ها : 1216
103/9/5
8:45 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
رامین شهیر[41]
سلام. به این وبلاگ خوش آمدید. مطالب وبلاگ: بازی رایگان برای موبایل و کامپیوتر ، کلیپ تصویری ، برنامه ی موبایل ، ترفند و... . امیدوارم از این وبلاگ به خوبی استفاده کنید. برای دیدن مطالب بیشتر به آرشیو مراجعه کنید با تشکر از شما رامین مدیر وبلاگ

تبلیغات
پیوند دوستان
 
مطالب علمی- تفریح- سرگرمی بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد. %% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%% PARANDEYE 3 PA تفریح و سرگرمی و آموزش های مختلف آقاشیر بازی موبایل جدید ، new mobile game ، بازی جاوا جدید ، java game تکنولوژی کامپیوتر xxXاز اون عکسها میخوای بیا اینجاXxx سردار عاشق دنیای من پر از عکس و حرف نگفته وبلاگ تخصصی فیزیک یا حسین (ع) پیمان دانلود COMPUTER&NETWORK ((( ب ا ح ا ل ه))) کلک بهار ازدواج esperance دانلود همه چی اشعار و داستانهای عاشقانه دانلود کده ی سونگ ایل گوک بسم الله الرحمن الرحیم Record Music نیلوفرآبی نابغه ها زمزمه های عطار ☆★☆ عشق شیطونک☆★☆ عشق من اس ام اس عاشقانه و اس ام اس ضد حال و کلیپ - من آقاشیر مسیح اندیمشک دانلود ، کسب درآمد , اینترنت موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین شعر و داستانهای عاشقانه ::: س...ک...س...ک...ه ::: یادداشت های یه آسمونی ((( بهترین سایت دانلود موزیک ))) تا ریشه هست، جوانه باید زد... از یک عباس »»»»عکس ونوشته های آخر خنده«««« علیرضا اموزش و ... **** نـو ر و ز***** دین جوان دانلود کلیپ،دانلود تم،دانلود آهنگ،عکس،دانلود نرم افزار،عکس دختر صبا Lovely عشق و دوستی Gameshot بازی های کامپیوتر نوید بازی بزرگان فقط خداست که با وفاست به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم... به موبایل روز خوش اومدین بیتا رب نظر تو بر نگردد بیا هر شب کنار نور یک شمع به فکر پیچک همسایه باشیم آموزش هک و اینترنت دانلود خفن ترین فیلمها آسان دانلود هکر کجوری ژیوند کارت سوخت همه چیز از همه جا بزرگترین وبسایت علمی وتفریحی وکاربردی بزرگترین مرجع دانلود نرم افزار پاکت ظلایی آموزش 200 نرم افزار تنها 6500 تومان

10 و 11- سعد بن حارث، ابو الحتوف بن حارث(78): این دو برادر با
عمر بن سعد به کربلا آمده بودند، و چون روز عاشورا شد و امام حسین
علیه‏السلام ندا مى‏کرد: «الا من ناصر ینصرنا» و زنان و کودکان با شنیدن
صداى امام علیه السلام شیون مى‏کردند، از دیدن این منظره، تاب نیاوردند و
شمشیر به روى سپاه کوفه و دشمنان امام حسین علیه‏السلام کشیدند و آنقدر
مبارزه خود را ادامه دادند تا شهید شدند.(79)

برخى نوشته‏اند که: این دو برادر در لحظات آخرین امام و پس از شهادت اصحاب به فیض شهادت نائل آمدند.(80)

12 - نافع بن هلال: از اصحاب امیرالمؤمنین علیه‏السلام و مردى بزرگوار و شجاع و قارى قرآن و
نویسنده حدیث بود و در جنگ‌هاى جمل و صفین و نهروان در خدمت على
علیه‏السلام شمشیر مى‏زد، و چون امام حسین علیه‏السلام به سمت عراق آمد،
نافع و سه نفر دیگر از یارانش در میان راه به آن حضرت پیوستند.

چون
عمرو بن قرظه شهید شد و برادرش على بن قرظه به خونخواهى او به میدان آمد،
نافع بن هلال بر او حمله کرد و او را مجروح ساخت، یارانش براى نجات او
حمله کردند و نافع بن هلال با آنها درگیر شد و رجز مى‏خواند و مى‏گفت:

ان تنکرونى فانان ابن الجملى دینى على دین حسین بن على.(81)

مردى به نام مزاحم بن حریث در پاسخ او گفت: من بر دین فلان هستم!

نافع بن هلال گفت: تو بر دین شیطانى؛ و بر او حمله کرد و مزاحم خواست برگردد که ضربه نافع به او مهلت نداد و کشته شد.

عمرو بن حجاج فریاد زد: آیا مى‏دانید با چه کسانى مى‏جنگید؟! کسى به تنهایى به میدان اصحاب حسین نرود!

ابو
مخنف مى‏گوید: نافع بن هلال، نامش را بر روى تیرهاى خود نوشته و آنها را
مسموم نموده و پرتاب مى‏نمود، و از سپاه عمر بن سعد دوازده نفر را کشت و
بسیارى را مجروح ساخت. هنگامى که تیرهاى او تمام شد، شمشیر خود را برهنه
نمود و حمله کرد و مى‏گفت:

انا الهزیر الجملى انا على دین على.(82)

لشکر
دشمن چاره کار را در حمله دسته جمعى به او دید و لذا اطراف او را گرفته و
او را هدف تیرها و سنگ‌هاى خود قرار دادند تا این که بازوان او را شکسته و
او را به اسارت گرفتند. شمر و گروهى از سپاه، او را نزد عمر بن سعد آوردند.

عمر بن سعد به او گفت: اى نافع! واى بر تو! چرا با خود چنین کردى؟!

نافع گفت: پروردگار من از قصد من آگاه است.

در حالى که خون‌ها بر محاسن او جارى بود به او گفتند: مگر نمى‌بینى که با خود چه کرده‏اى؟!

نافع گفت: دوازده نفر از شما را کشته‏ام و خودم را ملامت نمى‌کنم، اگر بازوان من سالم بود نمى‌توانستید مرا اسیر کنید.

شمر به عمر بن سعد گفت: او را بکش!

عمر بن سعد گفت: تو او را آوردى، اگر مى‏خواهى تو او را بکش!

شمر
شمشیر از نیام کشید، و چون خواست نافع را به قتل برساند، نافع بن هلال
گفت: به خدا سوگند اگر تو مسلمان بودى، براى تو ملاقات خدا بسیار دشوار
بود و خون ما بر گردن تو سنگینى مى‏کرد، خدا را سپاس مى‏گویم که مرگ ما را
در دست بدترین خلق، قرار داد! پس شمر او را به شهادت رساند، رضوان خداوند
بر او باد.(83)

13 - ابو الشعثأ کندى: نام او یزید بن زیاد(84) است و با عمر بن سعد به کربلا آمده بود، و چون
کار به مقاتله انجامید، و سخنان امام را رد کردند، به جانب حسین
علیه‏السلام آمد.

او که تیرانداز ماهرى بود در برابر امام حسین
علیه‏السلام زانو زد و صد تیر به سوى دشمن پرتاب کرد و امام مى‏فرمود:
خدایا! تیرهاى او را به هدف بنشان و بهشت خود را پاداش او قرار ده! و
هنگامى که تیرهاى او تمام شد، در حالى که بپا مى‏خواست گفت: پنج تن از
سپاه عمر بن سعد را کشتم، سپس بر سپاه دشمن حمله کرد و نوزده نفر را به
قتل رساند و بعد به شهادت رسید(85) او هنگام حمله این رجز را مى‏خواند:

"انا یزید و ابى‌مهاجر اشجع من لیث نبیل خادر یارب انى للحسین ناصر ولا بن سعد تارک و هاجر.(86)و (87)

14 - مسلم بن عوسجه: او مردى شریف، عابد و زاهد بود، و از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله
و سلم بشمار مى‏رفت؛ شجاعت او در جنگ‌ها و فتوحات اسلامى همیشه ورد
زبان‌ها بود.(88)

عمرو بن الحجاج که در میسره لشکر عمر بن سعد قرار
گرفته بود، بر میمنه امام - که زهیر بن قین فرماندهى آن را بر عهده داشت -
حمله ور شد، و این درگیرى در ناحیه فرات صورت گرفت و ساعتى به طول انجامید
و در آن مسلم بن عوسجه اسدى بر روى زمین افتاد و به فیض شهادت نائل آمد.

آن بزرگوار در کوفه وکیل مسلم بن عقیل بود و مسئولیت جمع آورى اموال و خرید سلاح و گرفتن بیعت از مردم را بر عهده داشت.

در روز عاشورا ضمن مبارزه‏اى تحسین‏انگیز این رجز را مى‏خواند:

ان تسألوا عنى فانى ذو لبد من فرع قوم من ذرى بنى اسد فمن بغانى حائر عن الرشد و کافر بدین جبار صمد.(89)

حاضران
در صحنه پیکار کربلا مى‏گویند که چون غبار صحنه جنگ فرو نشست، مشاهده
کردند که مسلم بن عوسجه بر روى زمین افتاده است و آخرین لحظات حیاتش بود
که امام حسین علیه‏السلام بر بالین او حاضر شد و فرمود: خداى تو را رحمت
کند اى مسلم بن عوسجه، و این آیه را تلاوت کردند: (فمنهم من قضى نحبه و
منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا.)(90)

حبیب بن مظاهر نزدیک آمد و گفت: اى مسلم بن عوسجه! شهادت تو سخت بر من گران است، تو را به بهشت بشارت مى‏دهم.

مسلم بن عوسجه با صدایى ضعیف گفت: خداى تو را هم مژده خیر دهد.

حبیب بن مظاهر به او گفت: خداى تو را هم مژده خیر دهد.

حبیب بن مظاهر به او گفت: اگر من هم در همین لحظات به تو ملحق نمى‌شدم دوست داشتم که مرا وصى خود قرار دهى تا به وصایاى تو عمل کنم.

مسلم
بن عوسجه گفت: تو را به این (امام حسین علیه‏السلام) وصیت مى‏کنم که جان
خود را فداى او کنى؛ و با دست خود به امام علیه‏السلام اشاره کرد.

جبیب گفت: به خداى کعبه چنین خواهم کرد.

پس مسلم بن عوسجه جان داد و در جوار رحمت حق آرمید. در این هنگام کنیز مسلم بن عوسجه فریاد بر آورد: یا سیداه! و یابن عوسجتاه!

سپاه عمرو بن حجاج فریاد برآوردند که: مسلم بن عوسجه را کشتیم!

شبث
بن ربعى به بعضى از یارانش که در کنارش بودند گفت: مادرانتان در سوگ شما
بگریند! شما خود را به دست خود کشته و موجبات سرافکندگى خود را فراهم
ساخته‏اید، در این حال شادى مى‏کنید که یلى مانند مسلم بن عوسجه را
کشته‏اید؟!! به خدا سوگند او را در جایگاه کریم در میان مسلمانان دیدم، او
را در دشت آذربایجان مشاهده کردم که قبل از آمدن تمامى سواران، شش نفر را
کشته بود، شما بر کشتن چنین افرادى شادى مى‏کنید؟!

نوشته‏اند که: مسلم بن عوسجه به دست دو نفر شهید شد که نام‌هاى آنها مسلم بن عبدالله ضبابى و عبدالرحمن بن ابى خشکاره بجلى است. (91)

حبیب
بن مظاهر از اصحاب رسول خدا بود و در کوفه سکونت داشت و از یاران على
 علیه‏السلام بود و در تمام جنگ‌ها در خدمت آن حضرت شمشیر مى‏زد و از جمله
خواص اصحاب آن حضرت و حاملان علوم آن بزرگوار است، او از جمله کسانى است
که مشتاقانه به یارى امام حسین علیه‏السلام شتافتند.

15 -
حربن یزید ریاحى: حر مردى شریف در میان قوم خود بود(92)، و عاقبت به نداى
حق لبیک گفت و با شادى به استقبال شهادت رفت و فرزند پیامبر را یارى کرد.
او دلیرانه مى‏جنگید و رجز مى‏خواند:

انى انا الحر و مؤوى الضیفاضرب فى اعراضکم بالسیف عن خیر من حل بلاد الخیفا ضربکم ولا آرى من حیف.(93)

حربن
یزید به اتفاق زهیر بن قین با دشمن پیکار مى‏کردند(94) و چون یکى از آنها
در محاصره دشمن قرار مى‏گرفت دیگرى او را از محاصره دشمن بیرون مى‏آورد و
ساعتى بر این روال پیکار کردند تا اسب حربن یزید جراحاتى برداشت و او
همچنان سواره پیکار مى‏کرد و شعر مى‏خواند تا این که مردى به نام یزید بن
سفیان که با او دشمنى دیرینه داشت در اثر فتنه انگیزى حصین بن نمیر که به
او گفت: این حربن یزید است که تو مى‏خواستى او را به قتل برسانى، به حربن
یزید حمله کرد ولى حر به او امان نداد و او را از دم شمشیر گذراند. پس
شخصى به نام ایوب بن شرح، تیرى به اسب حر زده و او را از پاى در آورد، حر
به ناچار از اسب پیاده شد و پیاده مى‏رزمید تا چهل و چند نفر را به قتل
رساند. در این احوال لشکر پیاده نظام ابن سعد بر او حمله‏ور شده و او را
کشتند، اصحاب امام با شتاب به سوى او شتافته و او را در برابر خیمه‏اى که
مى‏جنگید قرار دادند، امام علیه‏السلام بر بالین او نشست و خون از چهره حر
پاک کرد و این جملات را فرمود: تو حر و آزاده‏اى همانگونه که مادرت بر تو
نام نهاد، تو در دنیا و آخرت حر و آزاده‏اى.(95)

در مرثیه حر، یکى از اصحاب امام حسین این شعر را سرود:

لنعم الحر حر بنى ریاحصبور عند مشتبک الرماح و نعم الحر اذ فادى حسینا و جاد بنفسه عند الصباح.(96)

و
بعضى این اشعار را به على بن الحسین علیه‏السلام نسبت داده‏اند(97)، و
بعضى هم گفته‏اند که خود امام حسین علیه‏السلام آنها را انشأ
فرموده‌اند.(98)

افراشت ز مهر، بیرق یارى را

خوش برد به سر، طریق دیندراى را


شد حر و درید پرده ظلمت را

شد مست و سرود، شعر بیدارى را(99)


 

16- حبیب بن مظاهر(100):
او از اصحاب رسول خدا بود و در کوفه سکونت داشت و از یاران على
علیه‏السلام بود و در تمام جنگ‌ها در خدمت آن حضرت شمشیر مى‏زد و از جمله
خواص اصحاب آن حضرت و حاملان علوم آن بزرگوار است، او از جمله کسانى است
که مشتاقانه به یارى امام حسین علیه‏السلام شتافتند.(101)حبیب بن مظاهر و
مسلم بن عوسجه در کوفه براى امام بیعت مى‏گرفتند و چون عبیدالله بن زیاد
به کوفه آمد و اهل کوفه مسلم را تنها گذاشتند، قبیله حبیب بن مظاهر و مسلم
بن عوسجه آنها را پنهان کردند تا آسیبى به آنها نرسد، و هنگامى که امام
حسین علیه‏السلام به کربلا آمد آن دو به سوى آن حضرت حرکت کردند، روزها
مخفى مى‏شدند و شب‌ها طى طریق مى‏نمودند تا به اردوى امام علیه‏السلام
ملحق شدند.(102)

هنگامى که امام حسین علیه‏السلام براى اداى نماز ظهر از سپاه کوفه مهلت خواست، حصین بن تمیم گفت: نماز از شما پذیرفته نیست!!

حبیب بن مظاهر در پاسخ او گفت: گمان مى‏کنى که نماز از آل رسول خدا پذیرفته نشود و نماز تو اى احمق نادان مقبول افتد؟!

حصین
بن تمیم به او حمله کرد و حبیب نیز به طرف او حمله ور شد و ضربه‌اى بر
صورت اسب وى زد و بر اثر همین ضربه، حصین از اسب بر زمین افتاد، یارانش
آمده او را نجات دادند و حبیب بر آنان حمله کرد و رجز مى‏خواند و مى‏گفت:

انا حبیب و ابى مظهر فارس هیجأ و حرب تسعر انتم اعدّ عدًّْ و اکثرو نحن او فى منکم واصبر.(103)

پس
گروهى را به قتل رساند تا این که بدیل بن صریم با شمشیر به او حمله کرد و
ضربه‌اى بر او وارد ساخت، و مردى از تمیم نیز با نیزه بر او حمله ور شد،
حبیب از اسب بر زمین افتاد و چون خواست بپاخیزد، حصین بن تمیم با شمشیر
ضربه‌اى دیگر به سر او زد، و آن مرد تمیمى سر از تن حبیب جدا کرد، رضوان و
بهشت خداوند بر او مبارک باد.

حصین بن تمیم به آن مرد تمیمى گفت: من با تو در کشتن حبیب شریک هستم! او مى‏گفت: من خود به تنهایى حبیب را کشته‏ام!

حصین
بن تمیم به او گفت: سر حبیب را به من ده تا بر گردن اسبم آویزان کنم تا
مردم بدانند من در کشتن او با تو شریکم! و بعد به تو خواهم داد که نزد
عبیدالله ببرى و جایزه بگیرى!! ولى او قبول نکرد!

آشنایان آن دو
آنها را اصلاح دادند و حصین بن تمیم سر را به گردن اسب آویزان نموده و در
میان لشکر مى‏چرخید! و بعد به او برگرداند.(104)

محمدبن قیس نقل
کرده است که شهادت حبیب بن مظاهر براى امام بسیار گران آمد و دل مبارکش
شکست و گفت: از خدا انتظار دارم که حامیان مرا و یاران مرا اجر دهد.

همچنین آمده است که آن حضرت فرمود: اى حبیب! چه برگزیده مردى بودى که خدا تو را توفیق عنایت کرد تا هر شب ختم قرآن کنى.(105)

بهر حال از آنچه گذشت معلوم مى‏شود حبیب بن مظاهر قبل از نماز ظهر به شهادت رسیده است.





ادامه دارد ...

  

آخرین نماز

چون
وقت نماز ظهر فرا رسید، مردى از یاران آن حضرت به نام ابو ثمامه
صیداوى(106) به آن حضرت عرض کرد: اى ابا عبدالله! من به فدایت شوم، این
گروه به ما نزدیک شده‏اند و به خدا سوگند که پیش از تو من باید کشته شوم و
دوست دارم چون خدا را ملاقات مى‏کنم با تو نماز خوانده باشم!

امام حسین علیه‏السلام سر به سوى آسمان برداشت و فرمود: نماز را تذکر دادى، خداى تو را از نمازگزاران قرار دهد.

آنگاه
امام حسین علیه‏السلام زهیر بن قین و سعیدبن عبدالله را گفت در جلوى آن
حضرت بایستند تا او نماز ظهر بگذارد، پس امام علیه‏السلام با نیمى از
یارانش نماز خوف بجاى آوردند.(107)

17- سعیدبن عبدالله حنفى(108):
سعیدبن عبدالله در جلوى امام ایستاد و امام نمازگزارد و او در اثر
تیرباران دشمن به روى زمین افتاد در حالى که مى‏گفت: خدایا این گروه را
لعنت کن همانند لعن قوم عاد و ثمود، و سلام مرا به پیامبرت برسان؛ همچنین
گفت: پروردگارا! این زخم‌ها را براى درک ثواب تو در راه نصرت فرزند پیامبر
تو بر جان خود خریدم.

آنگاه به طرف امام التفاتى کرده گفت: آیا به عهد خود وفا کردم اى پسر رسول خدا؟!

امام علیه‏السلام فرمود: آرى، تو در بهشت پیشاپیش من قرار خواهى داشت.

او
در حالى به شهادت رسید که سیزده تیر غیر از زخم نیزه و شمشیر بر بدنش فرو
رفته بود، و چون امام علیه‏السلام از نماز فارغ شد به اصحابش فرمود: اى
انصار من! این بهشت است که درهاى آن به روى شما باز شده و نهرهاى آن جارى
و میوه‏هاى آن آماده است، و این پیامبر خداست و اینان شهدایى که در راه
خدا کشته شده‏اند، منتظر قدوم شمایند، و شما را به بهشت بشارت مى‏دهند، پس
از دین خدا و دین پیامبر حمایت و از حرم پیامبر دفاع کنید.

اصحاب به
امام عرض کردند: جان‌هاى ما فداى تو باد و خون‌هاى ما نگاهدارنده خون تو،
به خدا سوگند که هیچ گزندى به تو و حرم تو نمى‌رسد مادامى که از ما کسى
زنده باشد.(109)

محمد
بن قیس نقل کرده است که شهادت حبیب بن مظاهر براى امام بسیار گران آمد و
دل مبارکش شکست و گفت: از خدا انتظار دارم که حامیان مرا و یاران مرا اجر
دهد. همچنین آمده است که آن حضرت فرمود: اى حبیب! چه برگزیده مردى بودى که
خدا تو را توفیق عنایت کرد تا هر شب ختم قرآن کنى.

18- ابو ثمامه صائدى:نام
او عمرو بن عبدالله بن کعب و از تابعین بود و مردى دلاور و از شخصیت‌هاى
شیعه بشمار مى‏رفت. از اصحاب امیرالمؤمنین علیه‏السلام بود و در جنگ‌ها با
آن حضرت شرکت مى‏کرد، و بعد از امیرالمؤمنین از اصحاب امام حسن مجتبى
علیه‏السلام گردید و در کوفه ماند، و چون معاویه مرد، به امام حسین
علیه‏السلام نامه نوشت و او را دعوت کرد و از جمله فرماندهان مسلم بن عقیل
بود(110) که با سپاهیان خود عبیدالله بن زیاد را در قصر دارالاماره محاصره
کرد، و چون مردم از اطراف مسلم پراکنده شدند ابو ثمامه بصورت مخفیانه
زندگى مى‏کرد و ابن زیاد شب و روز در جستجوى او بود! او با نافع بن هلال
در اثناى راه به امام حسین علیه السلام ملحق گردید و در روز عاشورا پس از
آن که با امام حسین نماز گزارد به آن حضرت عرض کرد: یا ابا عبدالله! تصمیم
گرفته‏ام که به یاران خویش ملحق شوم، و ناخوش دارم که زنده بمانم و تو را
کشته ببینم.

امام علیه‏السلام به او اذن داد و فرمود: ما هم بعد از
ساعتى به شما ملحق مى‏شویم؛ پس او سرگرم نبردى شدید با سپاه کفر شد تا بر
تن او جراحات زیادى رسید و در این احوال مردى به نام قیس بن عبدالله صائدى
که پسر عموى او بود و با ابو ثمامه سابقه دشمنى داشت، او را به قتل رساند؛
و شهادت او بعد از شهادت حربن یزید ریاحى بود.(111)

19- سلمان بن مضارب:او
پسر عموى زهیر بن قین بود و همراه او به حج آمده بود، و چون زهیر در بین
راه به امام حسین علیه‏السلام پیوست، سلمان بن مضارب نیز به امام ملحق
گردید و به کربلا آمد و در روز عاشورا بعد از اداى نماز ظهر با امام، قبل
از زهیر بن قین به شهادت رسید.(112)

20- زهیر بن قین بجلى:او
مردى شجاع و شریف در قبیله خود بود و در کوفه اقامت داشت و شجاعت او در
جنگ‌ها مشهور بود، در ابتداى کار از طرفداران عثمان بود و پس از ملاقات با
امام حسین علیه‏السلام در اثر هدایت الهى از عقیده خود دست کشید و از
شیعیان على و اهل‌بیت علیهم السلام شد و همراه امام حسین علیه‏السلام به
کربلا آمد.(113)

روز عاشورا بعد از گزاردن نماز با امام علیه‏السلام، دست خود را روى شانه امام نهاد و این رجز را خواند:

اقدم هدیت هادیا مهدیاالیوم تلقى جدک النبیا و حسنا و المرتضى علیا و ذاالجناحین الفتى الکمیا و اسدالله الشهید الحیا.(114)

سپس به میدان آمد و مبارزه سختى با سپاه کوفه کرد(115) تا آن که یکصد و بیست نفر از آنان را به قتل رساند.

او از زمره اصحاب وفادارى بود که پیشاپیش امام علیه‏السلام شمشیر مى‏زد تا به درجه والاى شهادت نائل آمد.(116)

بشیر
بن عبدالله شعبى و مهاجر بن اوس تمیمى بر او حمله برده و او را شهید کردند
و امام حسین علیه‏السلام پس از شهادت او فرمود: اى زهیر! خدا تو را از لطف
خود دور مدارد و قاتلان تو را همانند لعنت شدگان مسخ شده به لعنت ابدى خود
گرفتار سازد.(117)

وقتى که خبر کشته شدن زهیر بن قین در رکاب امام
علیه‏السلام به همسر با وفاى او رسید، به غلامش گفت: برو و مولایت زهیر را
کفن کن، غلام زهیر وقتى که بدن مطهر امام حسین علیه‏السلام را عریان در
قتلگاه مشاهده کرد، با خود گفت: چگونه مولایم زهیر را کفن کنم ولى حسین
علیه‏السلام را رها نموده و عریان بگذارم؟! به خدا سوگند که چنین نکنم. پس
امام را در پارچه‏اى که همراه داشت پیچید و زهیر را با پارچه‏اى پاره کفن
نمود.(118)

21 - حجاج بن مسروق الجعفى: او از شیعیان و از
اصحاب امیرالمؤمنین علیه‏السلام بود و در کوفه سکونت داشت، چون امام حسین
علیه‏السلام به مکه عزیمت کرد، از کوفه به مکه آمد و پس از ملاقات با امام
علیه‏السلام در خدمت او بود و در اوقامت نماز براى حضرت اذان مى‏گفت، و در
روز عاشورا که آتش جنگ شعله‌ور گردید حجاج بن مسروق پیش آمد و از امام
اجازه جنگ گرفته به میدان رفت و مدتى مبارزه کرد و به طرف امام بازگشت، و
در حالى که بدنش غرق خون بود این رجز را مى‏خواند:

الیوم القى جدک النبیاثم اباک ذالندى علیا      ذاک الذى نعرفه الوصیا(119) و (120 )

امام
علیه‏السلام فرمود: من هم به شما ملحق و آنان را ملاقات خواهم کرد، سپس
حجاج بن مسروق به میدان بازگشت و آنقدر مبارزه کرد تا شهید شد.(121)

22 - یزید بن مغفل جعفى: او از شعراى خوب و از شجاعان شیعه و از اصحاب على علیه‏السلام در جنگ صفین
بشمار مى‏رفت، او در مکه به همراه حجاج بن مسروق به امام حسین علیه‏السلام
ملحق شد و روز عاشورا نزد امام حسین علیه‏السلام آمد و براى مبارزه اذن
گرفت و به میدان رفت و این رجز را خواند:

انا یزید و انا ابن مغفلو فى یمینى نصل سیف مصقل اعلو به الهامات وسط القسطلعن الحسین الماجد المفضل ابن رسول الله خیر مرسل.(122 )

و آنچنان شجاعانه جنگید که دشمن را به حیرت واداشت، و پس از آن که گروهى را به قتل رسانید به فیض شهادت نائل آمد.(123)

23 - حنظلة بن اسعد شبامى: از بزرگان شیعه و مردى فصیح و شجاع و قارى قرآن بود، و فرزندى داشت به نام
على که در تاریخ از او یاد شده است. حنطله بعد ار ورود امام حسین
علیه‏السلام به کربلا به اردوى آن حضرت ملحق شد و امام او را به عنوان
رسول نزد عمر بن سعد مى‏فرستاد، و چون روز عاشورا فرا رسید نزد امام آمد و
از آن حضرت براى جهاد اذن گرفت و در جلوى امام ایستاد و شروع به سخن گفتن
با لشکر کوفه کرد و گفت: اى مردم! من بر عاقبت کار شما بیمناکم همانند روز
احزاب و سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود، اى مردم! من از رسوائى شما در روز
قیامت مى‏ترسم، آن روزى که هیچ نگهدارنده‏اى جز خدا نیست و کسى که گمراه
شد راهى به سوى هدایت ندارد. اى مردم! حسین را نکشید که خداوند شما را به
عذاب خود مبتلا سازد و کسى که افترا مى‏بندد، زیان خواهد بود.

امام
حسین علیه‏السلام به او فرمود: هنگامى که تو این گروه را به حق دعوت کردى
و آنان نپذیرفتند و تصمیم به ریختن خون تو و یارانت گرفتند و دست خود را
به خون برادران صالح تو آلوده کردند، اینها مستوجب عذاب شدند.

حنظله
بن اسعد به امام علیه‏السلام عرض کرد: راست گفتى، فدایت شوم، آیا اجازه
مى‏دهى که به ملاقات پروردگارم شتافته و به برادرانم ملحق شوم؟

آن حضرت اجازه داد و فرمود: برو به سوى چیزى که بهتر از دنیا و آنچه در آن است، جهانى که حدى نپذیرد و سلطنتى که زوال نیابد.

حنظله گفت: السلام علیک یا ابا عبدالله صلى الله علیک و على اهل بیتک، ملاقات ما و شما در بهشت!

امام فرمود: آمین! آمین!

سپس به سپاه کوفه حلمه کرد و سرانجام بر او حمله کردند و او را به شهادت رساندند، رضوان الله تعالى علیه.(124)

24 - عابس بن ابى شبیب(125):
او از قبیله بنى شاکر مى‏باشد که طائفه‏اى است از همدان؛ عابس از رجال
شیعه و از رؤساى آنها و مردى شجاع و خطیبى توانا و عابدى پر تلاش و متهجد
بود.(126) و (127)

عابس در روز عاشورا مى‏گفت: امروز روزى است که
باید تلاش کنیم براى سعادت خویش با هر چه در توان داریم زیرا بعد از امروز
حساب است و عمل به کار نیاید.

آنگاه نزد امام حسین علیه‏السلام آمد
و گفت: یا ابا عبدالله! به خدا سوگند روى زمین چه در نزدیک و یا دور کسى
عزیزتر و محبوب‌تر از تو نزد من نیست، اگر من چیزى عزیزتر از جانم و خونم
داشتم که فدایت کنم و کشته شدن را از تو دفع کنم، هر آینه تقدیم مى‏کردم؛
سپس گفت: «السّلام علیک یا ابا عبدالله اشهد انى على هداک و هدى ابیک»؛
«سلام بر تو اى اباعبدالله، من گواهى مى‏دهم که بر راه شما و پدر شما
استوارم و به راه راست هدایت مى‏یابم.» سپس با شمشیر به سوى دشمن آمد.

ربیع
بن تمیم گوید: چون دیدم که عابس به سوى میدان مى‏آمد او را شناختم و سابقه
او را در جنگ‌ها مى‏دانستم که او شجاع‌ترین مردم است؛ به سپاه عمر بن سعد
گفتم: این شخص شیر شیران است، این فرزند شبیب است، مبادا کسى به جنگ او
رود؛ پس عابس مکرر فریاد مى‏زد و مبارز مى‏طلبید و کسى جرأت نمى‌کرد به
میدان او رود.

عمر بن سعد گفت: حال که چنین است او را سنگباران کنید، پس لشکر اینگونه کردند.

عابس که چنین دید زره از تن به در کرد و کلاه خود از سر برداشت سپس بر سپاه کوفه حمله کرد.

وقت آن آمد که من عریان شوم

جسم بگذارم سراسر جان شوم


آزمودم مرگ من در زندگى است

چون رهم زین زندگى پایندگى است


آنچه غیر از شورش و دیوانگى است

اندرین ره روى در بیگانگى است


ربیع
بن تمیم مى‏گوید: سوگند به خدا او را دیدم که بیش از دویست رزمنده را تار
و مار کرد، پس بر او از هر طرف حمله بردند و او را شهید کردند، و من شاهد
بودم که سر عابس بن شبیب در دست مردانى بود و منازعه مى‏کردند، این مى‏گفت
من عابس را کشته‏ام و دیگرى مى‏گفت من کشته‏ام. عمر بن سعد گفت: مخاصمه
نکنید، سوگند به خدا یک نفر نمى‌تواند این مرد را کشته باشد.(128)

از شور تو پر، کون و مکان شد عابس!

در سوگ تو خون، دل جهان شد عابس


تن از تو و، تو برهنه‏تر از تن خویش

عریان‏تر ازین نمى‌توان شد عابس


   

25 - شوذب بن عبدالله: او از رجال شیعه و از معدود دلیران بنام و حافظ حدیث از امیرالمؤمنین
علیه‏السلام بود، و مجلس حدیث داشت که شیعیان نزد او آمده و اخذ حدیث
مى‏کردند. با عابس بن ابى شبیب از کوفه به مکه آمد و نزد امام علیه‏السلام
ماند تا روز عاشورا، و چون جنگ آغاز شد به مبارزه پرداخت. عابس او را طلب
کرد و از تصمیم او مبنى بر یارى امام و شهادت در راه او سؤال کرد و او عزم
خود را بر شهادت ابراز نمود و همانند دلیران به مبارزه پرداخت تا به شهادت
رسید.(129)

26 - جَون بن ابى مالک(130): او بنده سیاه چرده
ابوذر غفارى بود که نزد امام علیه‏السلام آمد و براى مبارزه اجازه خواست.
امام حسین علیه‏السلام فرمود: تو از جانب ما مأذونى و براى عافیت همراه ما
آمده‏اى، خود را در مشقت مینداز!

گفت: من در راحتى باشم و در سختى
شما را تنها بگذارم؟!! به خدا سوگند هر چند که بوى بدن من بد، و حسب من
رفیع نیست ولى امام بزرگوارى چون تو بوى مرا خوش و بدنم را مطهر و رنگ روى
مرا سفید مى‏کند و به بهشتم مژده مى‏دهد! به خدا سوگند که از شما جدا
نگردم تا خون سیاه من با خون شریف شما آمیخته گردد! بعد شروع به رجز خوانى
کرد:

کیف ‏ترى الفجّار ضرب الاسود بالمشرفى القاطع المهنّد أذبُّ
عنهم باللّسان و الیدارجو به الجنْ یوم المورد. (131) و شجاعانه به جنگ با
دشمن پرداخت و بیست و پنچ نفر از آنان را به قتل رساند تا این که شهید شد.
امام حسین علیه‏السلام بر بالین او حاضر شد و گفت: خدایا روى او را سپید و
بوى او را خوش و او را با نیکان محشور کن و با محمد و آل محمد آشنا و
معاشر گردان.

از امام باقر علیه‏السلام روایت شده که: هر کسى کشته
خود را از میدان بیرون مى‏برد و به خاک مى‏سپرد، اما جون کسى را نداشت تا
او را از میدان بیرون برد، به همین جهت پیکر پاره پاره او را پس از ده روز
دیدند در حالى که بوى مشک از بدنش به مشام مى‏رسید.(132)

27 - عبدالرحمن الارحبى: او از تابعین و مردى شجاع و دلاور بود و به همراه قیس بن مسهر با نامه‏هاى
مردم کوفه در مکه در شب دوازدهم ماه رمضان به خدمت امام رسید، و امام
علیه‏السلام عبدالرحمن را همراه مسلم بن عقیل به کوفه فرستاد و او مجدداً
بازگشت و از جمله یاران امام بود. در روز عاشورا چون آن حال را مشاهده
نمود اذن گرفت، امام علیه‏السلام او را اجازه داد، پس به میدان آمد و
مبارزه کرد و رجز خواند: صبراً على الاسیاف و الاسنّْصبراً علیها لدخول
الجنّْ(133) تا آن که به شهادت رسید.(134)

28 - غلام ترکى: او غلام امام علیه‏السلام و از قاریان قرآن بود، اذن گرفت و به میدان آمد مبارزه مى‏کرد و رجز مى‏خواند:

البحر
من طعنى و ضربى یصطلى و الجوُّ من سهمى و نبلى یمتلى اذا حسامى فى یمینى
ینجلى ینشقُّ قلب الحاسد المبجل.(135) و گروهى از سپاهیان دشمن را کشت سپس
به علت زخم‌هاى وارده بر روى زمین افتاد. امام حسین علیه‏السلام آمد و
گریست! و صورت بر صورتش نهاد!

غلام همین که چشمش را باز کرد و امام علیه‏السلام را بر بالین خود مشاهده کرد لبخندى زد و سپس جان داد.(136)

29 - انس بن حارث: او از اصحاب رسول خداست که در غزوه‏هاى بدر و حنین در خدمت آن حضرت بود و
احادیثى از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده که از جمله آنها این
حدیث است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «این فرزندم حسین
در زمین کربلا کشته خواهد شد. هر کس در آنجا باشد باید او را یارى
کند.»(137) و (138)

او روز عاشورا از امام علیه‏السلام اذن گرفت و
عمامه خود را به کمر بست و با پارچه‏اى ابروهاى خود را به بالا برده، بست!
امام علیه‏السلام چون او را با این هیئت مشاهده کرد گریست و فرمود: «شکر
الله لک یا شیخ»، او با همان کهنسالى هجده نفر از لشکریان کوفه را به قتل
رسانده و آنگاه شهید شد، رضوان الله تعالى علیه.(139)

30 و 31 - عبدالله بن عروه، عبدالرحمن بن عروه: این دو برادر، جدشان از اصحاب امیرالمؤمنین علیه‏السلام بوده و در کربلا
به امام حسین علیه‏السلام ملحق شدند و در روز عاشورا به نزد آن حضرت آمده
و سلام کردند و گفتند: دوست داریم که در برابرت مبارزه کرده و از حریم تو
دفاع کنیم.

امام علیه‏السلام فرمود: مرحباً بکما! آفرین باد بر شما!
و این دو برادر در نزدیکى امام با دشمن مبارزه کردند تا این که شهید
شدند.(140)

و در زیارت ناحیه آمده است: «السلام على عبدالله و عبدالرحمن ابنا عروة بن حراق الغفاریَّین.»(141)

32 - عمرو بن جناده: عمرو بن جناده انصارى بعد از شهادت پدرش جنادة بن حارث انصارى، به خدمت
امام حسین علیه‏السلام آمد در حالى که یازده سال بیشتر نداشت. امام
علیه‏السلام به او اجازه نداد و فرمود: پدر این کودک در حمله اول شهید شده
و شاید مادرش از این کار ناخشنود باشد.

آن کودک گفت: مادرم به من فرمان داده است که به میدان روم!

وقتى
امام علیه‏السلام سخن او را شنید او را اذن داد(142)، پس به میدان رفت و
شهید شد و سر او را از تن جدا کرده و به سوى امام حسین علیه‏السلام پرتاب
نمودند! مادرش آن سر را گرفت و خاک و خون از آن پاک کرد و آن را بر سر
مردى از سپاه کوفه که در نزدیکى او قرار داشت، کوبید و او را به هلاکت
رساند، بعد به خیمه بازگشت و عمود خیمه - و به قولى شمشیرى - را برگرفت و
این رجز خواند:

انا عجوزٌ سیّدى ضعیفه خاویة بالیة نحیفه اضربکم بضربة عنیفهدون بنى فاطمة الشّریفه.(143)

سپس به دشمن حمله کرد و دو نفر را کشت، سپس امام حسین علیه‏السلام او را به خیمه باز گرداند.(144)

33- واضح الترکى:او
مردى شجاع و قارى قرآن و ترک زبان بود و با جنادة بن حارث به حضور امام
حسین علیه‏السلام آمده بودند، و گمان دارم همان کسى است که اهل مقاتل ذکر
کرده‏اند که روز عاشورا را در مقابل سپاه کوفه ایستاد و پیاده با شمشیر
مبارزه مى‏کرد و رجز مى‏خواند و چون روى زمین افتاد به امام علیه‏السلام
استغاثه کرد، امام بر بالین او آمد و دست بر گردن او نهاد در حالى که او
جان مى‏داد و او به خود مى‏بالید که: چه کسى همانند من است در حالى که پسر
رسول خدا صورتش را بر صورتم گذارده است، سپس به ملکوت اعلى پیوست.(145)

34 - رافع بن عبدالله: او با مولایش مسلم بن کثیر هنگامى که امام علیه‏السلام وارد کربلا شده
بود، خدمت آن حضرت رسید و در جنگ با سپاه کوفه شرکت کرده و بعد از مسلم بن
کثیر و پس از نماز ظهر مبارزه کرد و شهید شد.(146)

35 - یزید بن ثبیط : او از اصحاب ابوالاسود و از شیعیان بصره و در میان قومش شریف و بزرگوار
بوده است، با دو فرزندش از بصره به مکه آمد و با امام علیه‏السلام رهسپار
کربلا شد و پس از مبارزه با دشمن به شهادت رسید.(147)

36 - بکر بن حى: او با عمر بن سعد و سپاه کوفه به جنگ حسین علیه‏السلام آمده بود، روز
عاشورا که آتش جنگ مشتعل گردید، متوجه امام شد و توبه کرد و از سپاه کوفه
جدا گردید و با آنها مبارزه کرد و در مقابل امام حسین علیه‏السلام شهید
شد.(148)

37 - ضر غامة بن مالک: او از شیعیان کوفه و از
کسانى بود که با مسلم بیعت کرده بود. چون مردم، مسلم را تنها گذاشتند او
با سپاه عمر بن سعد به کربلا آمد و به امام علیه‏السلام ملحق گردید و با
سپاه کوفه مقاتله کرد و در برابر امام حسین علیه‏السلام بعد از نماز ظهر
در مبارزه با دشمنان به شهادت رسید(149)، و این رجز را مى‏خواند:

الیکم من مالک ضرغام ضرب فتى یحمى عن الکرام یرجو ثواب الله بالتمام سبحانه من ملک علام.(150)

38 - مجمع بن زیاد: او در منازل جهینه اطراف مدینه به اصحاب امام علیه‏السلام پیوست و بعد از
خبر شهادت مسلم همچنان با امام بود تا در کربلا برابر آن حضرت به شهادت
رسید.(151)

39 - عباد بن مهاجر: او نیز در میان راه در منزلى که از منازل جهینه بود به امام علیه‏السلام ملحق و در کربلا با آن حضرت به شهادت رسید.(152)

40 - وهب بن حباب کلبى: وهب بن حباب اذن جهاد گرفت و رهسپار میدان گردید، قتالى نیکو با دشمن نمود
و بر سختی‌ها و ناراحتی‌ها شکیبائى کرد، و برگشت به سوى همسر و مادرش که
در کربلا به او بودند، پس به مادرش گفت: آیا از من راضى شدى؟

گفت: از تو راضى نشوم مگر آن زمان که پیش روى حسین و در راه او کشته گردى.

همسرش به او گفت: مرا به ماتم خویش اندهناک مکن.

مادرش گفت: اى پسرک من! از تقاضاى همسرت روى گردان و برابر حسین علیه‏السلام مقاتله کن تا به شفاعت جدش در روز قیامت نائل شوى .

پس
جنگید تا دستانش قطع شد؛ همسرش چوبى را به دست گرفت و سوى او روانه شد و
به او گفت: پدر و مادرم به فدایت، از حرم پیامبر دفاع کن و مقاتله نما.

وهب
خواست او را بازگرداند، امتناع کرد، امام حسین علیه‏السلام به او گفت:
بازگرد خدا تو را از اهل‌بیت جزاى خیر دهد؛ پس به خیمه‏ها باز گشت و وهب
مقاتله نمود تا به شهادت رسید.(153)

41 - حبشى بن قیس بن سلمه: جد او از اصحاب رسول خداست و از قبیله نَهْم است، و پدر او نیز گویا محضر
پیامبر گرامى را درک کرده بود. او در ایامى که هنوز در کربلا صحبت از جنگ
نبود به خدمت امام حسین علیه‏السلام آمده و به همراه آن حضرت شهید شد.(154)

42 - زیاد بن عریب: از قبیله همدان و مکنى به ابى عمره است، مردى متهجد و اهل عبادت بود، پدر
او از اصحاب پیامبر بود و خود او نیز محضر پیامبر گرامى را درک کرده بود،
مردى شجاع و معروف به عبادت و پرهیزگارى بوده است. مهران کاهلى مى‏گوید:
در کربلا حضور داشتم، مردى را دیدم شدیداً مى‏جنگید و هرگاه که بر سپاه
کوفه حمله مى‏کرد آنها را پراکنده مى‏ساخت سپس به نزد امام حسین
علیه‏السلام آمده و مى‏گفت: ابشر هدیت الرشد یابن احمد! فى جنّْ الفردوس
تعلو صعدا.(155)

سؤال کردم: او کیست؟

گفتند: او ابوعمره حنظلى است.

پس شخصى به نام عامر بن نهشل راه را بر او گرفت و او را به شهادت رساند و سر او را از بدن جدا کرد.(156)

43 - عقبة بن صلت:این
مرد نیز در میان راه مکه به کربلا در یکى از منازل جُهینه به خدمت امام
حسین علیه‏السلام آمد و از او جدا نشد تا در کربلا به شهادت رسید.(157)

44 - قعنب بن عمر:او
از شیعیان بصره و با حجاج بن بدر از بصره به مکه آمده و به یاران امام
علیه‏السلام ملحق شد و در روز عاشورا برابر آن حضرت به شهادت رسید(158). و
در زیارت ناحیه آمده است: «السلام على قعنب بن عمر النمیرى.»(159)

45 - انیس به معقل:او نیز مردى شجاع بود و پس از مبارزه‏اى سخت به فیض شهادت نائل آمد.(160)

46 - قرة بن ابى قرة:او
به دفاع از فرزندان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پرداخت و با دشمن
جنگید و بعد از به هلاکت رساندن شصت و شش نفر از سپاه دشمن به شهادت
رسید.(161)

47 - عبدالرحمن بن عبدالله الیزنى:او نیز براى
رسیدن به فوز عظیم شهادت راهى میدان گردید و همانند دیگر یاران امام حسین
علیه‏السلام مقاتله کرد و شهید شد، و این رجز را مى‏خواند:

انا ابن عبدالله من آل یزندینى على دین الحسین و الحسن اضربکم ضرب فتى من الیمنارجو بذلک الفوز عند المؤتمن.(162) و (163)

48 - یحیى المازنى:این
دلاور نیز با خواندن رجز - که حاکى از شجاعت او و نداشتن خوف و ترس از مرگ
بود - همانند لشکرى بر دشمن یورش برد و سرانجام برابر امام علیه‏السلام به
شهادت رسید.(164)

49 – منجح:شیخ طوسى او را از اصحاب امام
حسین علیه‏السلام ذکر کرده است که در کربلا با آن حضرت شهید شد. از ربیع
الابرار زمخشرى نقل شده است که حسنیه جاریه امام حسین علیه‏السلام بود که
او را از نوفل بن حارث خریدارى کرده بود سپس او را به مردى به نام سهم
تزویج کرد و از او منحج متولد شد، و مادرش حسنیه در خانه امام سجاد
علیه‏السلام خدمت مى‏کرد، چون امام حسین علیه‏السلام به سوى عراق آمد منحج
نیز به همراه مادرش به کربلا آمد و در کربلا در آغاز جنگ به شهادت
رسید.(165)

50 - سوید بن عمرو:مردى شریف و کثیر الصلاة بود و
در میدان جنگ همانند شیر خشمگین مبارزه مى‏کرد و در رویاروئى با بلاها و
سختی‌ها بسیار مقاوم بود و او آخرین نفر از اصحاب امام علیه‏السلام است که
شهید شده است.

نوشته‏اند: او جراحات زیادى برداشته و در میان کشتگان
افتاده بود، بعد از زمانى که به هوش آمد و شنید که مى‏گویند: حسین
علیه‏السلام کشته شده است، در خود قوتى یافت بپاخاست و با خنجرى که به
همراه داشت ساعتى با دشمن مبارزه کرد تا او را عروة بن بکار و زید بن ورقأ
شهید کردند.(166)




ادامه دارد


88/10/4::: 1:27 ع
نظر()
  

نزول نصر

از
امام صادق علیه‏السلام نقل شده است که فرمود: از پدرم شنیدم که مى‏فرمود:
چون اصحاب امام علیه‏السلام با سپاه عمر بن سعد درگیر شدند و آتش جنگ
برافروخته شد، به فرمان خدا فرشتگان آسمان‌ها بر امام حسین فرود آمدند، و
این مسأله امام را بر سر دو راهى قرار داد: پیروزى بر دشمنان و یا ملاقات
خدا و شهادت، و آن بزرگوار، ملاقات خدا را برگزید.(55)


استغاثه

در این هنگام امام علیه‏السلام فریاد بر آورد که:

"امَا من مُغیث یُغیثنا لوجه اللّه؟! اَما من ذاب یذبُّ عن حرم رسول الله ؟!

آیا فریادرسى هست که ما را به خاطر خدا یارى دهد؟! آیا مدافعى هست که از حرم رسول خدا دفاع نماید ؟!"(56)


نام‌هاى سایر شهدا

پس
از این که گروهى از یاران امام علیه‏السلام که نامشان را قبلا یادآور شدیم
در اولین حمله جان باختند و شربت شهادت نوشیدند، نوبت فداکارى به دیگر
اصحاب و همچنین اهل‌بیت آن حضرت از بنى‌هاشم رسید که هر کدام به میدان رزم
شتافته و به استقبال شمشیرها و نیزه‏ها رفتند و لباس سرخ شهادت را به قامت
خود پوشاندند و به لقاء الهى و رضوان خدا پیوستند و در جوار رحمت و الطاف
حق آرمیدند که به ترتیب در آغاز نام اصحاب و سپس اهل‌بیت آن حضرت را ذکر
خواهیم کرد:

1- عبدالله بن عمیر(57): او پدر وهب و مردى شجاع
و شریف بوده و در کوفه سرائى نزدیک «بثر الجعد»(58) همدان داشت، همسرش ام
وهب است. او روزى به لشکرگاه کوفه در نخیله آمد و سپاه کوفه را مشاهده کرد
که عازم حرکت به سوى کربلا هستند، سؤال کرد، به او گفته شد که این سپاه
براى جنگ با حسین فرزند دختر رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم مى‏روند!

عبدالله
بن عمیر گفت: به خدا سوگند من مشتاق جهاد با اهل شرک هستم و امیدوارم جنگ
با این جماعت که با پسر دختر پیامبرشان مى‏جنگید، کمتر از جهاد با مشرکین
از نظر ثواب، نباشد. پس نزد همسرش ام وهب آمد و او را از این ماجرا آگاه و
تصمیم خودش را گوشزد کرد، همسرش گفت: درست اندیشیده‏اى، خداوند تو را به
بهترین راه‌ها و درست‏ترین اندیشه‏ها راهنمایى کند، همین کار را بکن و مرا
نیز با خود ببر.

پس شب هنگام همسرش را برداشت و حرکت کرد تا در کربلا به خدمت امام حسین علیه‏السلام رسید.

و
چون عمر بن سعد به سوى امام علیه‏السلام تیر انداخت و سپاه کوفه به طرف
اردوى امام تیر پرتاب کردند، غلام زیاد بن ابیه به نام «یسار» و غلام
عبیدالله بن زیاد به نام «سالم» به میدان آمدند، و از سپاهیان امام مبارز
طلب کردند، حبیب بن مظاهر و بریر بن خضیر از جاى برخاسته که به میدان
بروند، امام حسین علیه‏السلام مانع شد، عبدالله بن عمیر بپاخاست و از حضرت
اجازه خواست، امام به او نظر کرد و او را مردى گندم گون و بلند بالا و
داراى بازوانى قوى و سینه‏اى گشاده یافت، فرمود: گمان دارم که حریفان خود
را از پاى درآورى، اگر مى‏خواهى به جانب آنان رو.

پس عبدالله بن
عمیر به میدان شتافت، سالم و یسار که در میدان ایستاده بودند از نسب او
سؤال کردند، او خود را معرفى نمود، آن دو گفتند: ما تو را نمى‌شناسیم! پس
زهیر یا حبیب و یا بریر را به میدان طلب کردند، و یسار جلوتر از سالم
ایستاده بود، عبدالله بن عمیر گفت: از جنگ با مردم ننگ دارى؟! هر کس به
جنگ تو آید بهتر از تو خواهد بود. پس بر او حمله برد و او را با شمشیر زد
تا او را به قتل رساند، و در آن هنگام که سرگرم مبارزه با او بود، سالم به
او حمله کرد. یاران امام فریاد بر آوردند که: سالم آهنگ تو کرده است! او
اهمیت نداد، و سالم با شمشیر بر او حمله کرد.

پس
شخصى به نام ایوب بن شرح، تیرى به اسب حر زده و او را از پاى در آورد، حر
به ناچار از اسب پیاده شد و پیاده مى‏رزمید تا چهل و چند نفر را به قتل
رساند. در این احوال لشکر پیاده نظام ابن سعد بر او حمله‏ور شده و او را
کشتند، اصحاب امام با شتاب به سوى او شتافته و او را در برابر خیمه‏اى که
مى‏جنگید قرار دادند، امام علیه‏السلام بر بالین او نشست و خون از چهره حر
پاک کرد و این جملات را فرمود: تو حر و آزاده‏اى همانگونه که مادرت بر تو
نام نهاد، تو در دنیا و آخرت حر و آزاده‏اى.

عبدالله بن
عمیر دست خود را جلو آورد و انگشتان دست چپ او قطع شد، ولى به سالم امان
نداد و او را شمشیر زد و کشت، و روى به سوى امام کرد و در برابر آن حضرت
رجز مى‏خواند در حالى که هر دو حریف خود را کشته بود:

ان تنکرونى
فانا ابن کلبحسبى ببیتى فى علیم حسبى انى امر ذو مرة و عصبو لست بالخوّار
عند الحرب انى زعیم لک ام و هببالطعن فیهم مقدما و الضرب(59)

پس ام
وهب همسر عبدالله بن عمیر عمود خیمه را برگرفته و روى به سوى همسر خود
آورد و گفت: پدر و ماردم به فدایت باد! در برابر این ذریه رسول خدا مبارزه
کن.

عبدالله بن عمیر او را به سوى زنان باز گرداند، ام وهب لباس
همسر خود را گرفته و مى‏گفت: هرگز تو را رها نمى‌کنم تا در کنارت کشته شوم.

عبدالله
بن عمیر در حالى که دست راستش در اثر خون کشته شدگان به دسته شمشیر چسبیده
بود و انگشتان دست چپ او قطع شده بودند، نتوانست همسرش را باز گرداند.

امام
حسین علیه السلام آمد و فرمود: خدا شما خاندان را جزاى خیر دهد، به سوى
زنان بازگرد و با آنان باش، خدا تو را رحمت کند، بر زنان جنگ نیست، پس او
بازگشت.

عمرو بن حجاج زبیدى بر میمنه لشکر امام حمله کرد و یاران
امام ایستادگى کردند، و شمر بر میسره حمله کرد ولى یاران امام استقامت
مى‏کردند و با نیزه به آنها حمله مى‏بردند.

عبدالله بن عمیر - این
مبارز شیر دل - که در میسره لشکر امام علیه السلام مى‏رزمید، گروهى از
آنان را کشت. در این هنگام، هانى بن ثبیت حضرمى و بکیر بن حى تیمى بر او
حمله برده و او را شهید کردند، پس سپاه عمر بن سعد به یکباره از سواره و
پیاده به یاران امام حمله ور شدند و جنگ سختى در گرفت و اکثر اصحاب امام
بر روى زمین افتادند، چون غبار میدان رزم فرو نشست، همسر عبدالله بن عمیر
به سوى کشته او به راه افتاد و بر بالین او نشست و خاک از رخسار او پاک
کرد و گفت: بهشت خدا تو را گوارا باد! از خدایى که بهشت را روزى تو کرد
مى‏خواهم که مرا مصاحب تو در بهشت قرار دهد.

در این اثنأ شمر به
غلامش دستور داد تا عمود خود را بر سر او فرود آورد، و در اثر این ضربه‏
ام وهب به آرزوى خود رسید و در کنار همسر شهیدش جان داد.(60)

2 و 3- سیف بن الحارث، مالک بن عبدالله(61):
این دو برادر مادرى به همراه غلامشان شبیب روز عاشورا هنگامى که امام حسین
علیه‏السلام را در آن حال مشاهده کردند، گریه کنان به خدمت امام آمده و به
اردوى او ملحق شدند.

امام علیه‏السلام به آنها فرمود: اى فرزندان برادرم! چرا مى‏گریید؟! به خدا سوگند بعد از گذشت ساعتى چشمانتان روشن خواهد شد.

گفتند:
خدا ما را فداى تو گرداند، بر خود نمى‏گرییم بلکه گریه مى‏کنیم براى این
که شما را در محاصره این گروه مى‏بینیم و قدرت نداریم تا به چیزى بیش از
جانمان از تو حمایت کنیم!

امام علیه‏السلام فرمود: خدا شما را به خاطر این همراهى و یارى، بهترین پاداشى که به متقین مى‏دهد، عطا نماید.

این
دو برادر ایستاده بودند و حنظلة بن اسعد مردم کوفه را موعظه مى‏نمود و
مبارزه کرد تا به شهادت رسید، آنگاه این دو برادر به سوى سپاه کوفه حرکت
کرده و روى به امام حسین علیه‏السلام نموده گفتند: السلام علیک یابن رسول
الله! امام علیه‏السلام فرمود: رحمت و سلام و برکات خدا بر شما باد.

پس در حالى که هماهنگ مبارزه مى‏کردند و یکى از دنبال دیگرى بود، هر دو به فیض شهادت نائل آمدند.(62)

4 - عمرو بن خالد الصیدواى(63)؛

5 - سعد مولاى عمرو(64)؛

6 - جابر بن حارث(65)؛

7 - مجمع بن عبدالله(66):
این چهار بزرگوار با هم بر اهل کوفه حمله بردند و چون در میان دشمن قرار
گرفتند سپاه کوفه آنها را محاصره و از دیگر یاران امام جدا کردند، امام
حسین علیه‏السلام برادرش عباس علیه‏السلام را فرستاد تا آنها را با شمشیر
از حلقه محاصره نجات دهد در حالى که آنها کاملا زخمى شده بودند، ولى در
اثناى راه، دشمن باز با شمشیر بر آنها حمله برد و با این که مجروح بودند،
مبارزه کردند تا در کنار هم به شهادت رسیدند.(67)

در این هنگام
مجدداً عمرو بن حجاج با سپاهش بر میمنه اصحاب امام حسین علیه السلام حمله
کردند، و چون به امام نزدیک شدند یاران امام بر زانو نشسته و نیزه‏ها را
به سوى آنها گرفتند، از این رو اسبان سپاه عمرو بن حجاج نتوانستند قدم از
قدم بردارند، و هنگام بازگشت، اصحاب امام بر آنان تیر زده و تعدادى از
ایشان را کشته و گروهى را مجروح ساختند.(68)

8 - بریر بن خضیر: و چون جنگ شدت پیدا کرد، مردى از سپاه کوفه به نام یزید بن معقل به میدان
آمد و بریر را ندا کرد که: کار خدا را درباره خود چگونه مى‏بینى؟!

بریر گفت: به خدا سوگند که او در حق من نیکى کرد و کار تو را در مسیر شر قرار داد.

یزید بن معقل گفت: دروغ مى‏گویى و قبل از این، دروغگو نبودى! و من گواهى مى‏دهم که تو از گمراهانى!

بریر گفت: آیا مى‏خواهى با تو مباهله کنم تا خدا دروغگو را لعنت و آن که را بر باطل است به قتل برساند؟

او
پذیرفت و با هم در آویختند و دو ضربت رد و بدل شد و یزیدبن معقل ضربتى بر
بریر وارد کرد که زیانى متوجه او نشد، و شمشیرى حواله سر او کرد و کلاه او
را شکافت و به مغز سرش رسید و روى زمین افتاد، و در حالى که شمشیر بریر در
سر او فرو رفته و بریر آن را تکان مى‏داد که از سر او بیرون آورد، مرد
دیگرى از سپاه کوفه به نام رضى بن منقذ بر بریر حمله کرد و ساعتى با
یکدیگر مبارزه کردند تا بریر او را بر زمین زده و روى سینه او نشست، آن
مرد فریاد زد: کجایند یاران تا مرا نجات دهند؟!

از
امام باقر علیه‏السلام روایت شده که: هر کسى کشته خود را از میدان بیرون
مى‏برد و به خاک مى‏سپرد، اما جون کسى را نداشت تا او را از میدان بیرون
برد، به همین جهت پیکر پاره پاره او را پس از ده روز دیدند در حالى که بوى
مشک از بدنش به مشام مى‏رسید.

کعب بن جابر به یارى او
شتافت، به او گفته شد: این مرد بریر بن خضیر قارى است که در مسجد کوفه
مى‏نشست و ما را قرآن مى‏آموخت، او توجهى نکرد و با نیزه به بریر حمله
کرد، و آن را بر پشت بریر نهاد.

چون بریر تیزى نیزه را در پشت خود
احساس کرد، خود را به روى رضى بن منقذ افکند و روى او را به دندان گرفت و
قسمتى از بینى او را برکند، کعب بن جابر نیزه را فشار داد و بریر را از
روى رضى بن منقذ کنار زد و او را با شمشیر به شهادت رساند، رضوان خداوند
بر او باد.(69)

عفیف(70) مى‏گوید: گویا من رضى بن منقذ را مى‏نگرم
که از جاى بر مى‏خاست، و در حالى که غبار از جامه‏اش پاک مى‏کرد به کعب بن
جابر مى‏گفت: اى برادر ازدى! خدمتى به من کردى که هرگز آن را فراموش
نخواهم کرد.

یوسف بن یزید مى‏گوید که: از عفیف پرسیدم که تو خود مباهله بریر را با یزید بن معقل شاهد بودى؟

عفیف گفت: آرى، به چشم دیدم و به گوش شنیدم.

کعب
بن جابر - قاتل بریر - چون از کربلا باز گشت، همسرش و خواهرش نوار به او
گفتند: تو دشمن پسر فاطمه را یارى کردى و بزرگ قرأ قرآن - بریر - را کشتى
و گناه بزرگى را انجام دادى! به خدا سوگند که هرگز با تو کلمه‏اى سخن
نخواهیم گفت.(71)

عبیدالله پسر عموى کعب بر او خشمگین شد و گفت: واى بر تو! بریر را کشتى؟!

به چه امیدى خدا را ملاقات خواهى کرد؟!

نوشته‏اند
که: کعب از کرده خود پشیمان شده و اشعارى را به نظم درآورد که در آن حزن و
اندوه خود را به خاطر ارتکاب این جرم بزرگ یادآور شده است.(72) و (73)

9 - عمرو بن قرظة بن کعب انصارى: پدر او از صحابه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و از یاران
امیرالمؤمنین علیه‏السلام بود، و در جنگ‌هاى امام على علیه‏السلام شرکت
داشت و آن حضرت او را به ولایت فارس گمارده بود، و در سال 51 بدرود حیات
گفت. او داراى فرزندانى است که مشهورترین آنها عمرو و على است که عمرو در
ایام مهادنه در کربلا خدمت امام حسین علیه السلام رسید و امام او را جهت
ارشاد نزد عمر بن سعد مى‏فرستاده است، و این جریان تا آمدن شمر ادامه
داشت، و چون شمر به کربلا آمد، این ارتباط قطع شد.(74) او روز عاشورا از
امام اذن گرفت و به میدان آمد در حالى که این رجز مى‏خواند:

قد علمت کتیبة الانصارانى ساحمى حوزة الذمار ضرب غلام غیر نکس شارى‌دون حسین مهجتى و دارى.(75)

پس عمرو بن قرظه ساعتى رزمید و نزد امام حسین علیه‏السلام بازگشت و در برابر آن حضرت ایستاد تا از او در برابر دشمن دفاع کند.(76)

ابن
نما مى‏گوید: او صورت و سینه خود را سپر تیرها قرار داده بود و نمى‌گذاشت
که به امام حسین علیه‏السلام اصابت کند، و پس از جراحت‌هاى زیادى که
برداشته بود به امام عرض کرد: اى پسر رسول خدا! به عهد خود وفا کردم؟!

آن حضرت فرمود: آرى، تو زودتر از من در بهشت خواهى بود، سلام مرا به رسول خدا برسان و بگو که من هم به دنبال تو خواهم آمد.

عمرو پس از شنیدن این سخنان بشارت‏آمیز به روى زمین افتاد و جان تسلیم کرد؛ سلام خدا بر او باد.

اما
برادرش على که با عمر بن سعد به کربلا آمده بود، چون برادرش کشته شد، از
میان سپاه کوفه بیرون آمد و ندا کرد: اى حسین! برادر مرا فریفتى و او را
کشتى!

امام حسین فرمود: من او را نفریفتم، خدا او را هدایت کرد و تو به گمراهى کشیده شدى.

گفت: خدا مرا بکشد! اگر تو را نکشم، و یا به دست تو کشته نشوم! و به طرف امام حمله کرد.

نافع
بن هلال او را با ضربه نیزه بر روى زمین انداخت و یاران او آمده و از
معرکه بیرونش بردند و زخم‌هایش را مدوا کردند تا بهبودى یافت.(77)

وقتى
که خبر کشته شدن زهیر بن قین در رکاب امام علیه‏السلام به همسر با وفاى او
رسید، به غلامش گفت: برو و مولایت زهیر را کفن کن، غلام زهیر وقتى که بدن
مطهر امام حسین علیه‏السلام را عریان در قتلگاه مشاهده کرد، با خود گفت:
چگونه مولایم زهیر را کفن کنم ولى حسین علیه‏السلام را رها نموده و عریان
بگذارم؟! به خدا سوگند که چنین نکنم. پس امام را در پارچه‏اى که همراه
داشت پیچید و زهیر را با پارچه‏اى پاره کفن نمود.

ادامه دارد....

  

16 - سالم (غلام عامر بن مسلم ): او غلام عامر بود و در بصره
سکونت داشت، و عامر از شیعیان آن شهر بشمار مى‏رفت، و هنگامى که یزید بن
ثبیط با فرزندان خود و برخى دیگر در مکه به خدمت امام علیه‏السلام آمدند،
این دو نیز به همراه آنها به امام ملحق و با او به کربلا آمدند.(25)

17 - سالم بن عمرو: او اهل کوفه و از شیعیان بود، و در ایام مهادنه که هنوز کار امام
علیه‏السلام با سپاه کوفه به جنگ نیانجامیده بود، به کربلا آمد و به اصحاب
امام ملحق شد.(26)

18 - سوار بن ابى حمیر: او نیز قبل از
شروع جنگ به امام و یارانش ملحق شد، و در حمله اول مجروح گردید. او را
سپاه کوفه اسیر کرده و نزد عمربن سعد بردند، عمربن سعد خواست او را به قتل
برساند، خویشان او که در سپاه کوفه بودند از ابن سعد خواستند که او را
آزاد نماید، و چون او مجروح شده بود پس از شش ماه به شهادت رسید و در
عبارت زیارت ناحیه آمده است: «السلام على الجریح المأسور سوار بن ابى حمیر
الفهمى».(27)

19 - شبیب بن عبدالله: او دلاورى شجاع بود که
با سیف و مالک فرزندان سریع به اردوى امام علیه‏السلام پیوسته است و قبل
از ظهر روز عاشورا از جمله کسانى بودکه در حمله اول شهید شدند.(28)

20 - عائذ بن مجمع: او به همراه پدرش مجمع بن عبدالله در بین راه به امام علیه‏السلام ملحق شد
و حر بن یزید خواست نگذارد، امام علیه‏السلام فرمود: اینها یاران منند و
نباید آنها را از این کار بازدارى.

آنها به امام علیه‏السلام ملحق
شدند و راهنماى آنها طرماح بود؛ و صاحب «حدائق» او را در شمار شهداى حلمه
اول ذکر کرده و دیگران گفته‏اند با پدرش در یک جا شهید شدند و این قبل از
حلمه اول در آغاز جنگ بوده است.(29)

21 - عامر بن مسلم: از اهل بصره و از شیعیان بود، به همراه غلامش سالم با یزید بن ثبیط از بصره به مکه آمده و به امام علیه‏السلام ملحق گردید.(30)

22 - عبدالله بن بشیر: او از مشاهیر دلاوران و از حامیان حق بشمار مى‏رفت، نام او و پدرش در
جنگ‌ها مشهور است؛ عبدالله بن بشیر با لشکر عمر بن سعد به کربلا آمد و قبل
از شروع قتال به امام علیه‏السلام پیوست و در اولین حمله قبل از ظهر
عاشوار به شهادت رسید.(31)

23 - عبدالله بن یزید: او به همراه پدرش از بصره به مکه آمد و به خدمت امام علیه‏السلام رسید، سپس به همراه آن حضرت به کربلا آمده است.(32)

24 - عبیدالله بن یزید: او نیز به همراه پدرش یزید بن ثبیط و برادش و گروهى دیگر از اهل بصره در مکه به امام علیه‏السلام ملحق شدند.(33)

25 - عبدالرحمن بن عبد الرب: او از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و از مخلصین اصحاب
امیرالمؤمنین علیه‏السلام است، هنگامى که على علیه‏السلام در رحبه کوفه از
مردم خواست کسى که در غدیر خم حاضر بوده و حدیث غدیر را شنیده بپاخیزد و
شهادت دهد، او به همراه گروهى دیگر برخاسته و گفتند: از رسول خدا صلى الله
علیه و آله و سلم شنیدیم که مى‏فرمود: «خداى عزوجل ولى من است و من ولى
مؤمنین، پس هر کس من مولاى او هستم على مولاى اوست، خدایا دوست بدار کسى
را که او را دوست مى‏دارد و دشمن بدار کسى که او را دشمن مى‏دارد»؛ على
علیه‏السلام او را تربیت کرده و قرآن تعلیم او نموده؛ او از مکه همراه
امام حسین علیه‏السلام بوده و به کربلا آمده است.(34)

26 - عبدالرحمن بن مسعود: او و پدرش از معروفین شیعه و از شجاعان مشهور بودند، با عمربن سعد به
کربلا آمدند و قبل از آغاز جنگ به خدمت امام حسین علیه‏السلام رسیدند و بر
او سلام کردند و نزد امام مانده و در حمله اول به شهادت رسیدند.(35)

27 - عمر بن ضبیعه(36):
او سوارى پیشتاز بود که با عمربن سعد به کربلا آمد و بعد به حلقه یاران
امام علیه‏السلام پیوست.(37) این حجر در «اصابه» گفته است که عمرو بن ضبعه
از نام آوران جنگ‌ها و مردى شجاع بوده است و افتخار درک رسول خدا صلى الله
علیه و آله و سلم را دارد.(38)

28 - عمار بن حسان: از شیعیان
مخلص و از شجاعان معروف بود، پدرش حسان از اصحاب امیرالمؤمنین علیه‏السلام
بود و در جنگ‌هاى جمل و صفین در راه دفاع از آن حضرت مبارزه کرد و شهید
گردید. عمار از مکه در خدمت امام حسین علیه‏السلام بود و از آن حضرت جدا
نشد تا در روز عاشورا در حمله اول به فیض شهادت نائل آمد.(39)

29 - عمار بن سلامه: از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و از یاران على علیه‏السلام
در جنگ‌ها بود، و هنگامى که براى جنگ جمل همراه حضرت مى‏رفتند از آن حضرت
سؤال کرد: وقتى با اصحاب جمل روبرو شدى چه خواهى کرد؟ امیرالمؤمنین
علیه‏السلام فرمود: آنها را به خدا و طاعت او دعوت مى‏کنم و اگر خوددارى
کردند با آنها جنگ خواهم‏کرد، عمار گفت: آن کس که مردم را به سوى خدا
خواند هرگز مغلوب نگردد. عمار بن سلامه در کربلا به خدمت امام حسین
علیه‏السلام آمد و در حمله او شیهد شد.(40)

30 - قاسم بن حبیب الأزدى: او از شیعیان کوفه بود و با سپاه عمر بن سعد به کربلا آمد، و قبل از آغاز جنگ به اردوى امام علیه‏السلام پیوست.(41)

31 - قاسط بن زهیر(42):
او از اصحاب امیرالمؤمنین علیه‏السلام و از جمله یاران امام حسن
علیه‏السلام بود و در کوفه ماند و در جنگ‌ها خصوصا در صفین حضور داشت. چون
امام حسین علیه‏السلام به کربلا آمد، شبانه به آن حضرت پیوست.(43)

چون
غبار میدان رزم فرو نشست، همسر عبدالله بن عمیر به سوى کشته او به راه
افتاد و بر بالین او نشست و خاک از رخسار او پاک کرد و گفت: بهشت خدا تو
را گوارا باد! از خدایى که بهشت را روزى تو کرد مى‏خواهم که مرا مصاحب تو
در بهشت قرار دهد.

در این اثنأ شمر به غلامش دستور داد تا عمود خود را
بر سر او فرود آورد، و در اثر این ضربه‏ ام وهب به آرزوى خود رسید و در
کنار همسر شهیدش جان داد.

32 - کردوس بن زهیر: از اصحاب على علیه‏السلام بوده و همراه دو برادرش شبانه به امام حسین و کربلا پیوست.(44)

32 - کنانة بن عتیق(45):
او از پهلوانان کوفه و از زمره زاهدان و قاریان قرآن است. در کربلا به
خدمت امام حسین علیه‏السلام آمده و در حلمه اول شهید شد، و بعضى شهادت او
را بعد از حمله اول ذکر کرده‏اند.(46)

34 - مسلم بن کثیر: از
تابعین کوفه و از یاران امیرالمؤمنین علیه‏السلام بود و در یکى از جنگ‌ها
یک پاى او آسیب دید و معلول شد، و شاید به همین جهت او را «اعراج»
مى‏گفتند. هنگامى که امام حسین علیه‏السلام به کربلا وارد شد، از کوفه به
سوى آن حضرت حرکت کرد و در کنار او به شهادت رسید.(47)

35 - مسعود بن حجاج: او و فرزندش از شیعیان معروف و از شجاعان مشهور بودند، و در ایام مهادنه
به کربلا آمده خدمت امام علیه‏السلام رسیدند و نزد امام ماندند و هر دو در
اولین حمله به فیض شهادت رسیدند.(48)

36 - مقسط بن زهیر: او
و دو برادرش از اصحاب امیرالمؤمنین علیه‏السلام و از مجاهدان پیشتاز آن
حضرت در جنگ‌هاى جمل و صفین و نهروان بودند. چون امام حسین علیه‏السلام به
کربلا آمد، شبانه به خدمت آن حضرت رسیده و به فیض شهادت نائل شد.(49)

37 - نصر بن ابى نیزر(50):
پدر او از فرزندان ملوک عجم یا از اولاد نجاشى است و فرزند او - نصر - بعد
از امام على و امام حسن علیه‏السلام در خدمت امام حسین علیه‏السلام بود، و
از مدینه همراه حضرت به مکه آمد و از آنجا به کربلا، و در آنجا به شهادت
رسید. ابتدا سواره بود ولى اسب او را پى کردند، و در حمله اول به شهادت
رسید.(51)

38 - نعمان بن عمرو الراسبى: او و برادرش از اهل
کوفه و از اصحاب على علیه‏السلام هستند، چون عمر بن سعد سخنان امام را
نپذیرفت، شبانه به خدمت آن حضرت آمد و در کنار او به شهادت رسید.(52)

39 - نعیم بن عجلان: او و دو برادرش نضر و نعمان هر سه از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام
بشمار مى‏رفتند، و در جنگ صفین در رکاب آن حضرت بودند و از شجاعان و از
شعرا بشمار مى‏رفتند، نضر و نعمان از دنیا رفتند و نعیم در کوفه باقى
ماند؛ چون امام حسین علیه‏السلام به سوى عراق آمد او به خدمت ایشان رسید و
در روز عاشورا به عزم جنگ پیش آمد و در حمله اول به فیض شهادت نائل
آمد.(53)

40 - زهیر بن بشر الخثعمى: صاحب مناقب او را از جمله شهداى حمله اول ذکر کرده است(54) ولى در دیگر مصادر نام او یافت نشد.



ادامه دارد ...


  

عمربن
سعد نزدیک به یاران امام شد و ذوید(1) را صدا کرد و گفت: پرچم را نزدیک
آر، او پرچم را نزدیک آورد، پس عمربن سعد تیر را بر کمان نهاد و به سوى
یاران امام انداخت و گفت: گواه باشید که من اول کسى بودم که به سوى آنان
تیر انداختم!! سپس دیگران نیز تیر بر کمان نهاده و اصحاب امام را نشانه
رفتند(2)، که بعد از این اقدام، کسى از یاران امام حسین علیه‏السلام نماند
که از آن تیرها به او اصابت نکرده باشد، و همین امر باعث شد تا پنجاه تن
از یاران امام حسین علیه‏السلام به شهادت برسند.(3)

عمربن
سعد نزدیک به یاران امام شد و ذوید را صدا کرد و گفت: پرچم را نزدیک آر،
او پرچم را نزدیک آورد، پس عمربن سعد تیر را بر کمان نهاد و به سوى یاران
امام انداخت و گفت: گواه باشید که من اول کسى بودم که به سوى آنان تیر
انداختم!! سپس دیگران نیز تیر بر کمان نهاده و اصحاب امام را نشانه رفتند،
که بعد از این اقدام، کسى از یاران امام حسین علیه‏السلام نماند که از آن
تیرها به او اصابت نکرده باشد، و همین امر باعث شد تا پنجاه تن از یاران
امام حسین علیه‏السلام به شهادت برسند.

پس امام علیه‏السلام
به یارانش فرمود: این تیرها فرستادگان این جماعت است! بپا خیزید و بشتابید
به سوى مرگى که از آن چاره‏اى نیست، خداى شما را بیامرزد.

پس اصحاب آن حضرت قسمتى از روز را پیکار کردند تا آن که گروه دیگرى از یاران امام شهید شدند.(4)


نام‌هاى شهداى حمله اول

ابن
شهر آشوب تعداد شهداى اصحاب امام را در حلمه اول، چهل نفر ذکر کرده است که
نام بیست و هشت نفر از آنها را برده است و سپس مى‏گوید: ده نفر آنها از
موالى حسین علیه‏السلام و دو نفر از موالیان امیرالمؤمنین بوده‏اند(5)،
ولى ما براى آوردن ترجمه مختصرى از هر کدام آنها، در اینجا نام‌هاى آنان
را از کتاب «ابصار العین» سماوى ذکر مى‏کنیم، که بعضى از آنان بر اساس نقل
دیگران در حمله اول شهید نشده‏اند و موارد اختلاف ذیلا مذکور گردیده است:

1 - ادهم بن امیه:از شیعیان بصره بود که در خانه ماریه(6) اجتماع مى‏کردند، او با یزید بن ثبیط از بصره به مکه آمد و به امام علیه‏السلام پیوست.(7)

2 - امیْ بن سعد: او از اصحاب امیرالمؤمنین علیه‏السلام و از تابعین و ساکن کوفه بوده، و
چون از آمدن امام حسین علیه‏السلام به کربلا آگاهى یافت، در ایام
مهادنه(8) به خدمت امام حسین آمد.(9)

3 - بشر بن عمر: او از تابعین بود و دلاورى فرزندان او در جنگ‌ها معروف است، در ایام مهادنه به خدمت امام علیه‏السلام آمد.(10)

4 - جابر بن حجاج: جابر از یاران شجاع امام حسین علیه‏السلام بوده و قبل از ظهر روز عاشورا به شهادت رسید.(11)

5 - حباب بن عامر: او در کوفه سکونت داشته و از شیعیان است، و با مسلم بن عقیل بیعت کرده و در بین راه به امام علیه‏السلام ملحق گردید.(12)

6 - جبلة بن على: از شجاعان کوفه و از ابتداى امر با مسلم بود و سپس نزد امام حسین علیه‏السلام آمد.(13)

7 - جنادة بن کعب: از مکه مصاحب امام بود و او و خانواده‏اش به همراه امام به کربلا آمدند.(14)

8 - جندب بن حجیر کندى: او از بزرگان و سرشناسان شیعه و از اصحاب امیرالمؤمنین علیه‏السلام بود، و
در بین راه قبل از برخورد امام با حربن یزید به خدمت آن حضرت رسید و به
کربلا آمد. اهل سیر گفته‏اند که او در آغاز جنگ به شهادت رسید، بعضى فرزند
او حجیر بن جندب را گفته‏اند که در همان آغاز حمله شهید شدند ولى ثابت
نشده است که با پدرش شهید شده باشد.(15)

9 - جوین بن مالک: او شیعه و در میان قبیله بنى تمیم بوده است، و با آنان براى جنگ با امام
حسین علیه‏السلام بیرون آمد! و چون ابن سعد شرط‌ هاى امام را نپذیرفت، او
نیز همانند گروه دیگرى دست از سپاهیان کوفه کشیده و شب هنگام(16) به سوى
اردوى امام کوچ کرد.(17)

10 - حارث بن امرئ القیس: او از
شجاعان بنام بود و شهرتى در جنگ‌ها به دست آورده بود، و با سپاه عمر بن
سعد به کربلا آمده بود! و چون آنها کلام امام حسین علیه‏السلام را
نپذیرفتند، به امام پیوست.(18)

11 - حارث بن نبهان: پدر او
نبهان - بنده حمزة بن عبدالمطلب - سوارى شجاع بود، و فرزندش حارث از
پیوستگان به امام على و امام حسن علیه‏السلام بود و یا امام حسین
علیه‏السلام به کربلا آمد و شهید شد.(19)

12 - حجاج بن بدر: او اهل بصره است، و همان کسى است که پاسخ نامه امام علیه‏السلام را از
بصره به خدمت امام در کربلا آورد؛ این نامه را امام به مسعودبن عمر نوشته
بودند، و حجاج بن بدر با امام بود تا در اولین حمله پیش از ظهر عاشورا به
شهادت رسید، و بعضى شهادت او را بعد از ظهر ضمن مبارزه ذکر کرده‏اند.(20)

13 - حلاس بن عمرو: او و برادرش نعمان از اصحاب امیرالمؤمنین علیه‏السلام هستند و حلاس در
کوفه فرمانده نیروهاى آن حضرت بوده است. او ابتدا با سپاه عمربن سعد به
کربلا آمده بود و چون عمربن سعد شرائط امام را نپذیرفت او شبانه به اردوى
امام حسین علیه‏السلام پیوست.(21)

14 - زاهر بن عمرو: شجاعى
با تجربه و دلاورى مشهور و از دوستان معروف اهل‌بیت بود، او از یاران عمرو
بن الحمق - صحابى معروف - بشمار مى‏رفت، و چون زیاد بن ابیه در طلب عمرو
بن الحمق برآمد، زاهر با او بود و در قول و فعل با او مصاحبت داشت، آنگاه
که معاویه عمرو را تعقیب مى‏کرد، در تعقیب زاهر نیز بود، و سرانجام عمرو
بن الحمق به دست معاویه به قتل رسید و زاهر خود را پنهان مى‏کرد، و در سال
شصت هجرى چون مناسک حج را بجاى آورد، با امام علیه‏السلام ملاقات کرد و
همراه امام به کربلا آمد.(22)

15 - زهیر بن سلیم: انگاه که
سپاه کوفه تصمیم به جنگ با امام علیه‏السلام گرفتند، او از جمله کسانى بود
که شب عاشورا به خدمت امام آمد و به اصحاب آن حضرت پیوست(23) و همانند
مشتاقان جنگید تا این که در حمله اول شهید شد و بعد از رسیدن به فیض شهادت
به فیض دیگرى نیز نائل آمد و آن این که در زیارات ناحیه مقدسه سلام بر او
آمده است.(24)

عبدالله
بن عمیر گفت: به خدا سوگند من مشتاق جهاد با اهل شرک هستم و امیدوارم جنگ
با این جماعت که با پسر دختر پیامبرشان مى‏جنگید، کمتر از جهاد با مشرکین
از نظر ثواب، نباشد. پس نزد همسرش ام وهب آمد و او را از این ماجرا آگاه و
تصمیم خودش را گوشزد کرد، همسرش گفت: درست اندیشیده‏اى، خداوند تو را به
بهترین راه‌ها و درست‏ترین اندیشه‏ها راهنمایى کند، همین کار را بکن و مرا
نیز با خود ببر.
ادامه دارد....
منبع : تبیان.نت