اکنون که فصل تعطیلات مدارس در راه است ، چقدر اوقات فراغت فرزندانمان را جدی می گیریم .
آیا می دانید که انسان همچون یک بستۀ انرژی عمل نموده و بایستی انرژی در آن گردش و جهت دهی شود ؟ نداشتن برنامه برای هدایت نیازهای درونی فرزندانمان راهی برای شکل گیری خشم است .
از آن مهمتر پژوهشها نشان داده است : فقر آداب فرزند پروری ، در رفتار پرخاشگرانه کودکان موثر است ، و به همان نسبت که این الگوهای رفتاری پرخاشگرانه پایدار میشوند ، رشد اختلال کرداری و سوء مصرف مواد نیز بیش از پیش استقرار می یابد .
اگر این الگوی پرخاشگرانه تا اواسط کودکی ادامه یابد ، کودکان تضاد ورزی را خواهیم داشت که در مدرسه سطح بالائی از واکنش منفی را از سوی آموزگاران ، وهمسالان تجربه می نمایند .
در نتیجۀ این شکست در روابط اجتماعی ، فرایندهای شناختی ـ اجتماعی معیوبی را رشد خواهند داد که پیشرفت تحصیلی آنان را منع و پیوند اجتماعی به مدرسه را ضعیف و سست می نماید ، این روند معیوب ،آنان را نسبت به تاثیر گروه همسالان منحرف مستعدتر نموده و پذیرش این گروهِ دارای مشکلات و آسیب های اجتماعی را آسان تر می نماید . ادامه ی این مسیر تا دوره ی نوجوانی ، منتج به تشدید خطر مصرف مواد ، فعالیتهای مجرمانه ، و شکست در مدرسه میشود . بنابراین ، خشم که زائیده دو عامل مهم یعنی : فقدان کفایت اجتماعی و فقر مهارتهای شناختی اجتماعی کودکان از یک طرف و فقر والدین در استقرار هویت فردی مستقل در کنار نظام تربیتی کودک از طرف دیگر است ، منجر به شکل گیری عوامل خطرآفرین در بروز و شیوع سوءمصرف مواد می شود .
در اینجا فرایندهای شناختی به عنوان پاسخهای کودک به تعارضات بین فردی یا ناکامی به واسطه موانع محیطی در نظر گرفته می شود . بنابراین ، اولین مرحله از پردازش شناختی یعنی ادراکات کودک و اسنادها و برچسب های مرتبط به یک رویداد موجب بروز دشواریهائی در روند زندگی کودک شده ، و این دشواری در بروز خشم بعدی کودک تاثیر میگذارد . دومین مرحله از پردازش ، یعنی طرح شناختی کودک برای پاسخهایش به تهدید یا تحریک ادراک شده است که در نتیجۀ برچسب های مرحله اول ایجاد می شود . پژوهشگران براین عقیده هستند که این گونه پردازش هیجانی و شناختی کودکان از مشکل و پاسخ طراحی شده ی آنان منجر به پردازش پاسخ رفتاری معیوب و حتی سازنده آنان میشود (تغییر کردن از پرخاشگری به جرات ورزی ، پذیرش نافعال ، یا کنارهگیری) .
به نظر می رسد در اینجا می توان یک برنامه ی مدون لحاظ نمود تا به کمک آن ، کودکان شاداب و فارغ از خشم بی مورد را پرورش دهیم .این برنامه می تواند شامل مراحل زیر باشد:
1) کودکان ، جزئیات مرتبط به خود و پیامهایی را که در محیط بی واسطه دریافت می کنند ، رمزگردانی مینمایند . بر این اساس پیامهایی ساده و واضح به فرزندانمان بدهیم .
2) کودکان تفسیرهائی درباره ی ماهیت موقعیت تولید میکنند . بنابراین از بروز سوءتفاهم در ارتباط کلامی و غیر کلامی خود با فرزندانمان بپرهیزیم .
3) در ادامه کودکان یک هدف اجتماعی را که بر پاسخ آنها به موقعیت تاثیر خواهد گذاشت را فرمولبندی میکنند، (برای مثال سود بردن از انتقام و اجتناب از تعارض). بنابراین اهداف اجتماعی سازنده را با همکاری خود کودکان تعریف کنیم .
4) کودک یک فهرست ذهنی از پاسخهای رفتاری ممکن را تولید می کند . بنابراین در فرایند تصمیم گیری به فرزندانمان کمک و راه را برای مشاوره همواره باز بگذاریم.
5) کودک به طور مرتب از کیفیت هر یک از پاسخها ارزیابی به عمل می آورد .
6) و در نهایت اینکه کودکان پاسخهای منتخب را به صورت قانون در می آورند .